نگرانی یک ماهیت خودزا و خودبسنده دارد، بدین معنا که موجب تشدید خود میشود و حساسیت فرد نسبت به یک عوامل خارجی و زنگ خطرها را افزایش داده و بدین ترتیب، نگرانی را شدیدتر میکند.
پژوهشهای اخیر دانشمندان نشان میدهد که یک زمینه ژنتیک میتواند موجب مستعد شدن برخی افراد نسبت به نگرانی و اضطراب گردد. به عبارت دیگر برخی افراد، به طور مادرزادی بیشتر از سایرین دچار نگرانی یا اضطراب میشوند. از سوی دیگر معلوم شده است که تجارب و حوادث گوناگون دوران کودکی ما، در احتمال ابتلا به نگرانی و اضطراب در سنین بالاتر، دخالت دارد ولی هنوز شواهد و مدارک قطعی در این مورد در دست نیست. احتمال دارد که افرادی که در کودکی دچار رخدادهای ناگوار در زندگی میشوند در سنین بلوغ و بزرگسالی دچار اضطراب و ترس از بروز حوادث مشابه گردند. با این حال، اضطراب به هر علت و عاملی که باشد، قابل علاج است حتی اگر فرض کنیم که ما یک «نگران مادرزاد» هستیم، در اینجا به بحث پیرامون ترفندهای رهایی از نگران و اضطراب میپردازیم و از شما دعوت میکنیم این مبحث را بادقت مطالعه نماییم.
چگونه از چنگ 90 نگرانیها رهایی یابیم؟
سه موضوع کلی وجود دارد که اکثر نگرانیهای ما پیرامون و درباره آنها هستند در حالیکه این سه مورد ارزش نگرانی را ندارند:
- موضوعهای بیاهمیت
- موضوعهای بعید و نامحتمل
- موضوعهای رخ نداده
اگر این سه دسته موضوع را از جریان فکر خود حذف کنید خواهید دید که تا چه حد به آرامش روانی میرسید و نگرانی و اضطراب شما برطرف میشود.
نگرانی به دلیل موضوعهای بیاهمیت
به سهولت میتوان فکر و زندگی روزمره را از چیزهای کم اهمیت پر کرد و غالب اوقات را با پرداختن به موضوعهای ناچیز تلف نمود، حتی در بسیاری از موارد که موضوع مورد نگرانی، کوچک نیست، ولی با کمی توجه و تعمق میتوان دریافت که بیاهمیت است. برای حذف اینگونه موارد از فکر خویش، کافی است به محض بروز نگرانی، از خودتان در مورد اهمیت نگران شدن و اتلاف وقت را دارد یا نه. برای این منظور بیدرنگ از خود بپرسید: این چیزی که من در موردش این همه نگران شدهام چقدر اهمیت دارد؟ و برای یافتن پاسخ از سه استراتژی زیر کمک بگیرید تا به آرامش برسید.
قانون صدسال دیگر
«آیا موضوعات مهمی که من در زندگی خود با آنها دست و پنجه نرم کرده ام و تو آن ها را با قلم خود می نگاری، صد سال دیگر هم، برای مردم اهمیت خواهد داشت؟»
این یک مکانیسم دفاعی برای غلبه بر نگرانی است. یعنی در نظر گرفتن زمان. اگر توجه کرده باشید حتی مهم ترین یا هراس انگیزترین حوادث پس از گذشت زمان، به صورت خاطرات تلخ و یا غالبا شیرین در می آیند که دیگر اهمیت ندارند و چه بسا نگرانی و غصههای خود را در آن زمان به باد تمسخر بگیریم. بیایید یک دوره زمانی 100 ساله را در کارهای خود در نظر بگیرید و هر جا که نگرانی به سراغتان آمد از خود بپرسید آیا این موضوع، 100 سال دیگر کمترین اهمیتی خواهد داشت؟ پس چرا به خاطرش نگران باشم. به عبارت دیگر موضوعات را از صد سال دیگر نگاه کنید. فرض کنید انسان صد سال دیگر هستید و دارید به حوادث کنونی نگاه می کنید. خواهید دید که بسیاری از موضوعات نگران کننده، به ویژه آنهایی که مربوط به روابط شما با دیگران و خرده گیریها و حساسیتهای فردی هستند، کاملا رنگ میبازند و مسخره جلوه میکنند. وقتی از فاصله دور به کوهها نگاه میکنید آنها را همچون تپههای ناچیز میبینید اما از پایین به قله تپههای کوچک نگریستن، آنها را همانند چکادهای دست نیافتنی مینمایاند.
البته این قانون صد سال، یک اصل نیست و تبصرههای یک هفتهای، یک ساله و یک دهه نیز دارد، به عبارت دیگر در پارهای موارد کافی است موضوع را برای یک هفته بعد تصور کنید تا ببینید در آن هنگام چقدر بیاهمیت خواهد بود. در واقع «صد سال» حداکثر مدت لازم برای بیاهمیت شدن موضوعهای رایج زندگی و سوژههای نگران کننده ما است.
ارزیابی
در مواقعی که نگران موضوعی هستید از خود بپرسید: نتیجه آنچه که من بخاطرش این همه نگرانم چقدر مهم یا خطیر است؟ وقتی به شدت دچار اضطراب هستید، تصویر لحظات دهشتناک تجربه قلبی خود یا دیگران را تصور کنید و از خود بپرسید که آیا واقعا موضوع اینقدر نگران کننده است یا اینکه من بیش از اندازه خودم را باختهام.
غنیمت شمردن فرصتها
از خود بپرسید: «این موضوع چقدر ارزش نگرانی دارد؟» ما در طول حیات خویش مقادیر زیادی زمان، انرژی و عمر در اختیار داریم ولی به سهولت این منابع محدود را برای موضوع های بی ارزش هدر میدهیم.
هر جا با مسئله نگران کنندهای برخورد کردید ابتدا از خود بپرسید که آیا این موضوع ارزش نگرانی و عصبانیت را دارد یا نه و اگر دارد تا چه حد؟ همیشه پیش از اقدام، مطمئن شوید که موضوع مورد بحث ارزش پیگیری را دارد. در حقیقت بسیاری از ما ساعات گرانبهای عمر و اندوخته سلامت جان و تن خویش را برای رفع مشکلات ناچیز و بیاهمیت تلف میکنیم.
موضوعهای غیرمحتمل
بدیهی است که هر چیزی در دنیا احتمال وقوع دارد ولی آیا احتمال توقف چرخش کره زمین در ساعاتی دیگر، با احتمال فرو افتادن لیوان شیشهای از دست کودک دوساله یکسان است؟ آیا باید برای هر دو به یک میزان نگران بود؟ مسلما پاسخ منفی است. پس چرا برخی از ما عادت کردهایم نگرانی را به یک میزان به همه پدیدههای ناگوار تعمیم دهیم؟ درواقع افراد مضطرب دچار نوعی بدبینی شدهاند که ذهن آنها را از یکسو متمرکز بر وقوع رخدادهای فاجعه آمیز و ناخوشایند میکند و از سوی دیگر احتمال چاره جویی و رفع مشکل را پس از وقوع، در فکر آنها به حداقل میرساند.
به همین علت شخص مضطرب دچار نوعی استیصال و درماندگی میشود بی آن که به طور منطقی به مسئله بیاندیشید و نتیجه معقول بگیرد. فرد مضطرب مثلا هنگامی که از احتمال سکته قلبی یا سرطان قسمتی از بدن خود در تنش و نگرانی است، باوجود دلداریهای منطقی دیگران و حتی با چندین بار مراجعه به پزشکان، نمیتواند بر ترس خود چیره شود با اینکه در ضمیر پنهان خود احساس کند که این نگرانیها بی مورد است اما از هجوم افکار منفی در امان نیست.
بنابراین یک شعار کلی را که همچون سطل آبی بر آتش سوزان افکار و تخیلیات هراس انگیز است آویزه گوش خود کنید: “هرگز این اتفاق نخواهد افتاد.”
این غیرممکن است مثلا هنگامیکه دچار ترس از بیماری خاصی هستید همچون پاسخ مردی که به آرامی زیر درخت چسبیده به سوالات وحشت آوری که به ذهنتان شلاق می زنند بگویید: «من هرگز دچار این بیماری نمیشوم و این غیرممکن است.» ساعات خودش خود را به ویژه در دوران جوانی و میانسالی با اندیشیدن به موضوعهای ناراحت کننده و بیماریهای لاعلاج که غالبا خاص دوران کهولت و نادر هستند ذایل نکنید. فکر وقوع زلزله هنگامی که زیر سقفی خوابیده اید.
- فکر ازدیاد فشار خون هنگامیکه غذای چرب و لذیذی می خورید.
- فکر ابتلا به بیماری قند (دیابت) هنگامی که کیک تولد یا شیرینی عروسی دوستی را میخورید.
- فکر وقوع فاجعهای دلخراش برای اعضای خانواده هنگامی که از جایی دیر باز میگردند.
- فکر ورود افراد شرور و جانی در شبی که تنها در منزل خوابیدهاید.
- فکر وجود بیماری خطرناک و لاعلاج از قبیل سرطان یا سکته وقتی قسمتی از بدنتان دچار درد شده
و فکرهای شوم دیگر همه و همه جز تخیلات پوچ و واهی که تنها خاصیتشان تخریب جسم و روان تباهی اوقات شاد زندگانی هستند، نمیباشد.
موضوعهای رخ نداده
حتی در مواردی که احتمال وقوع موضوع مورد نگرانی زیاد باشد، باز هم دلیلی ندارد که پیش از وقوع حادثهای نگران باشید، مثلا شخصی را در نظر بگیرید که همیشه وحشت دارد که مبادا کسانی که او با آنها در تماس است دچار یک بیماری مسری باشند، بلکه چنین چیزی ممکن است، ولی حتی اگر آنها به چنین بیماری هایی مبتلا باشند دلیلی ندارد که بیشتر از حد اضطراب و وسواس در ارتباطات و تماس های خود نشان دهد. یک پزشک با سایر افراد جامعه از نظر سیستم طبیعی و ایمنی جسمانی تفاوتی ندارد، اما در ساعات شبانه روز دهها بیمار مبتلا به امراض گوناگون مسری و غیرمسری، بیخطر و یا خطرناک و گاه کشنده را معاینه میکند ولی آرامش خود را از دست نمیدهد.
اگر وی بخواهد نگران ابتلا به بیماریهای گوناگون باشد باید با شغل خویش خداحافظی کند. این نکته را که کمی هم خرافه آمیز به نظر میرسد به یاد داشته باشید، هرقدر در موردی وسواس به خرج دهید و نگران باشید احتمال آن که به آن دچار شوید بیشتر است!
مطلب مرتبط: پرمصرفترین داروهای ضد اضطراب و نگرانی و عوارض مهم آن ها