موفقیت در چیست؛ مردم بر اساس قد، وزن، میزان تحصیلات یا آباء و اجداد خود سنجیده نمی شوند؛ بلکه اعتبار و ارزش آنها به بزرگی تفکری است که دارند. دیوید شوارتز
تفکر کل نگر (Big picture thinking) برای هر فردی و در هر حرفه ای مفید است. وقتی که شخصی مانند جک ولش به کارمندانش در شرکت جنرال الکتریک می گوید ایجاد رابطه ی مستمر با مشتری مهم تر از فروش یک محصول است، در واقع تفکر کل نگر را به آنها یادآوری می کند. تفکر کل نگر افکار فرد را منسجم و پخته تر می کند و باعث همه جانبه اندیشی و دورنگری می شود. مثل این است که قاب یک عکس را بزرگتر کنیم و در طی این فرایند نه تنها آنچه را می توانیم ببینیم، بلکه آنچه را قادر به انجام دادنش هستیم، وسعت دهیم.
هنری دیوید تورو، نویسنده، می گوید: «چیزهای بسیاری هستند که آنها را نمی بینیم؛ از شعاع دید ما خارج می شوند چون از شعاع فکر ما خارج هستند.» انسان ها عادت دارند ابتدا دنیای خودشان را ببینند. با این حال، کسانی که تفکر کل نگر دارند، می دانند ورای دنیای آنها، دنیایی بزرگتر قرار دارد و می توانند از دنیای خود خارج شوند و از دید دیگران، دنیای خود را ببینند. به دشواری می توان چیزی را از درون قاب محدود فكر خود دید.
تفکر کل نگر چیست؟
تفکر کل نگر به شما کمک می کند از تمام زندگی تان استفاده کنید و زندگی رضایت مندانه داشته باشید. کسانی که تفکر کل نگر دارند، به سبب این که دنیای آنها وسیع است، تجربه خود را گسترش می دهند. در نتیجه، قادر خواهند بود بر افراد تنگ نظر پیروز شوند.
بنابراین اتفاقات ناخواسته کمتر در زندگی آنها رخ می دهد، چون در موقعیت های پیش آمده، به دنبال مشاهده چیزهای جدید مانند موضوعات، مردم، روابط، زمان بندی و ارزش ها هستند. از طرفی دیگر، افراد کل نگر معمولا استقامت و ثبات قدم بیشتری نسبت به افراد دیگر دارند.
یک نمونه از تفکر کل نگر
یک کتابخانه دار مصری شنیده بود در طولانی ترین روز سال در شهر «سی ین»، می توانید ته یک چاه، خورشید را ببینید که می درخشد. او تفکر کل نگر داشت و با خود اندیشید که اگر خورشید از ته چاه قابل دیدن است، پس درست بالای سر ما قرار دارد و اگر این گونه است، پس به طور عمود بر ما می تابد و هیچ سایه ای درست نخواهد شد. این موضوع را روی ستون های شهر محل سکونتش، «اسکندریه» امتحان کرد و در طولانی ترین روز سال مشاهده کرد که ستون های شهر سایه می اندازند.
او تصمیم گرفت 800 کیلومتر سفر کند تا به شهر سیین برسد و درستی این موضوع را درک کند. در طولانی ترین روز سال در این شهر حاضر شد و شنیده های خود را آزمایش کرد. خورشید به طور عمود بر شهر می تابید و ستون ها هیچ سایه ای نمی انداختند. بنابراین مطمئن شد.
این موضوع روی او اثر گذاشت. همان طور که دیدید او از اتفاقات به ظاهر نامربوط به هم، به نگرشی کلی دست یافت. جالب این است که او برخلاف باور عامه حرکت کرد. نام او «اراتوستن» بود و 220 سال قبل از میلاد زندگی می کرد.
اراتوستن رئیس کتابخانه شهر اسکندریه (بزرگترین کتابخانه جهان در زمان خود و حاوی صدها هزار کتاب) بود و در پایتخت علمی جهان در زمانه خود زندگی می کرد. در قرن سوم پیش از میلاد، تقریبا تمام دانشمندان اسکندریه و سراسر دنیا بر این باور بودند که زمین صاف است، اما اراتوستن دلیل آورد که اگر نور خورشید به صورت مستقیم به سمت زمین می تابد و زمین نیز صاف است، پس نباید در شهر اسکندریه و سیین، هیچ سایه ای به وجود آید.
بنابراین اگر در جایی سایه وجود دارد و در جایی دیگر نه، می تواند تنها یک توضیح منطقی داشته باشد. سطح زمین باید منحنی باشد، نه صاف. به عبارت دیگر، زمین باید کروی باشد. امروزه گرچه این موضوع برای ما کاملا بدیهی است، در زمان خود، جهش ذهنی زیبایی بود.
فراتر از اینها، ما تصویر سیاره خود را از فضا دیده ایم، اما اراتوستن با کمک وقایع روزمره و کنار هم قرار دادن آنها، به ارتباط کلی تری دست یافت. چیزی که بیشتر جای تحسین دارد، این است که در این مسیر قدم به قدم پیش رفت. تا جایی که کره زمین را اندازه گیری کرد. او با کمک معادلات ابتدایی مثلثات، درجه سایه اشیا را محاسبه کرد، که چیزی حدود 7.12 درجه، یعنی تقریبا یک پنجاهم دوران کامل بود. در نتیجه این گونه دلیل آورد که اگر فاصله بین سیین (نام امروزی این شهر آسوان است) تا شهر اسکندریه، 800 کیلومتر باشد، محیط زمین باید 40000 کیلومتر باشد (50*800 کیلومتر). او چندان هم اشتباه نمی کرد؛ محیط زمین از دو سر قطبين، 40008 کیلومتر است. باید گفت این محاسبه برای کسی که هیچ ابزاری جز ذهن و تفکر کل نگر خود برای حل این مسائل ندارد، بد نیست!
متفکران کل نگر چه ویژگی هایی دارند؟ (4 ویژگی افراد کل نگر)
اگر با افرادی که تصاویر فکری بزرگ دارند سروکار داشته باشید، در می یابید که:
1. افراد کل نگر همیشه در حال یادگیری هستند
افرادی که تفکر کل نگر دارند، به آموخته های قبلی خود قانع نیستند. آنها مدام به مکان های جدید می روند، کتاب های جدید می خوانند، با افراد جدید ملاقات می کنند و مهارت های جدید می آموزند. به همین دلیل است که می توانند چیزهای غیرمرتبط را به هم ربط دهند. آنها تمام عمر در پی آموختن هستند.
من هم برای این که بتوانم روش این افراد را در پیش بگیرم، هر روز صبح چند دقیقه ای را صرف مرور فرصت هایی می کنم که برای یادگیری در آن روز می توانم داشته باشم. هنگامی که به برنامه و فهرست کارهای روزانه ام نگاه می کنم تا بدانم قرار است با چه کسی ملاقات کنم، چه چیزی بخوانم یا در کدام جلسه شرکت کنم، حدس می زنم در چه مواردی می توانم چیزی بیاموزم. سپس ذهنم را برای آن موارد آماده می کنم تا با توجه بیشتری در آن موقعیت حاضر شود، هوشیارانه کمین کنید و فرصتی به منظور صید نکته ای جدید برای آموختن بیابد. می خواهم شما را هم ترغیب کنم تا در برنامه روزانه تان به دنبال فرصت هایی برای یادگیری باشید.
2. افراد کل نگر با دقت و توجه گوش می کنند
یکی از روش های بی نظیر برای گسترش دامنه تفکرتان این است که پای صحبت کسانی بنشینید که در زمینه ای تخصص و مهارت دارند که شما فاقد آن هستید.
در این مواقع همیشه می گویم: «اگر قرار است چیزی یاد بگیرم و در زمینه ای رشد کنم باید بدانم چه سؤال هایی را از چه کسانی بپرسم و چگونه پاسخ ها را در زندگی ام به کار بگیرم. گوش کردن خیلی بیشتر از حرف زدن به من درس داده است.»
وقتی با کسی ملاقات می کنید، بهتر است دستور کاری برای آموختن داشته باشید تا بتوانید از این ملاقات بهترین بهره را ببرید. دیدار و ارتباط با افرادی که مهارت هایی دارند که شما باید آن را کسب کنید روش بسیار مفیدی است. کسانی که تفکر کل نگر دارند، می دانند خیلی چیزها هست که آنها نمی دانند. آنان پیوسته برای وسعت بخشیدن به گستره تفکر و ادراکشان سؤال های هوشمندانه می پرسند. اگر می خواهید از این تفکر برخوردار شوید، باید شنونده ی خوبی باشید.
3. افراد کل نگر همه جانبه نگاه می کنند
هنری دیوید تورو، نویسندهی آمریکایی می گوید: «خیلی چیزها هستند که دیده نمی شوند، گرچه در محدوده بینایی ما قرار دارند؛ نکته اینجاست که در محدوده ی فکری ما نیستند.» انسان بنابر عادت، ابتدا دنیای خودش را می بیند. به طور مثال، افرادی که در همایش ها شرکت می کنند، می خواهند بدانند کجا می توانند ماشینشان را پارک کنند، آیا می توانند یک صندلی مناسب و راحت پیدا کنند و آیا زمان بندی وقت های استراحت مناسب است یا نه. در مقابل، فردی که سخنران همان همایش است، می خواهد بداند آیا نورپردازی مناسب است، آیا تجهیزات صوتی به خوبی عمل می کنند، آیا تریبون سخنرانی به اندازه کافی به شرکت کنندگان نزدیک هست و غیره. این که چه شخصیتی دارید تعیین می کند چه چیزهایی را می بینید و به چه چیزهایی فکر می کنید.
افرادی که تصاویر فکری بزرگ دارند متوجه می شوند که دنیایی غیر از دنیای خودشان وجود دارد و تلاش می کنند از محدوده دنیای خود فراتر بروند و دنیای دیگران را از دید آنها ببینند. تا زمانی که در چارچوب دید خود محصور هستید، دیدن تصویر کلی کارها دشوار است. برای آنکه بدانید دیگران چگونه می بینند، ابتدا باید بدانید چگونه می اندیشند. تبدیل شدن به شنونده ای خوب بی تردید در این کار کمک تان خواهد کرد. بنابراین از محدوده خود فراتر بروید و بکوشید تصویری کلی از دیدگاه دیگران به دست آورید.
4. افراد کل نگر کامل و متعادل زندگی می کنند
همان طور که می دانید: «ارزش زندگی در تعداد روزهای آن نیست بلکه در استفاده ای است که از آن می بریم؛ ممکن است شخصی عمری طولانی داشته، اما در واقع بسیار کم زندگی کرده باشد.» واقعیت این است که شما می توانید عمرتان را هر طور که می خواهید بگذرانید، اما فقط یک بار می توانید زندگی کنید. تبدیل شدن به متفکر کل نگر به شما کمک خواهد کرد که زندگی کامل و رضایت بخشی را تجربه کنید. افرادی که تصویر کلی و عاقبت مسیر خود را می بینند، دنیای خود را وسعت می دهند و از این طریق تجربیاتشان وسعت می یابد؛ چرا که می توانند جوانب و ابعاد مختلفی را که در هر موقعیت محتمل است، بهتر ببینند؛ ابعادی مانند مشکلات و تهدیدها، مخاطبان و نگرش مردم، روابط و تعاملات، زمان بندی و ارزش ها. در نتیجه اغلب انعطاف پذیر هستند و راحت تر افکار و نظرات متفاوت را تحمل کرده، موقعیت های ناخواسته ی کمتری را تجربه می کنند.
تفکر کل نگر چگونه به موفقیت بیشتر شما کمک می کند؟ (فواید داشتن تفکر کل نگر)
بیشتر افراد موفقی که در زندگی دیده ایم، روی نقاط قوت خود متمرکز شده اند و کار می کنند و بسیاری از آنها، زمانی که به هوش و استعداد خود نیاز دارند، کمی سخت گیر و تنگ نظر می شوند. هر چند افراد موفق کمی را می شناسیم که بدون داشتن استعداد لازم، به نگرش کلی دست یافته باشند. این موضوع، برای کسی که دید کلی و لازم را برای رسیدن به موفقیت از دست داده، بسیار دشوار است. زیرا هر کسی باید این نگرش کلی را داشته باشد تا بتواند تصمیم درستی بگیرد. افزون بر این، از طرفی، توانایی دستیابی به نگرش کلی چندین منفعت خاص نیز دارد:
1. تفکر کل نگر به شما کمک می کند که مدیریت کنید
می توانید افراد زیادی را بیابید که تفکر کل نگر دارند ولی مدیر نیستند؛ در صورتی که مدیران کمی هستند که تفکر کل نگر نداشته باشند. یک مدیر باید:
پیش از دیگران، بصیرت لازم را داشته باشد. با این حال، مدیران بصیرت بیشتری نسبت به دیگران دارند.
موقعیت ها را مغتنم بشمارد و به عوامل متعدد دقت کند. مدیرانی که نگرش کلی دارند، می توانند در کنار توانمندی ها، مشکلات را نیز ببینند و بنیانی را شکل دهند تا کارها به نتیجه برسد.
از مقصدی که گروه به سوی آن می رود تصویری ترسیم کند. موانع و چالش های پیش رو را ببیند. مطمئنا نباید تنها هدف مدیران این باشد که زیردستانشان همیشه احساس خوبی داشته باشند، بلکه باید به آنها کمک کند خوب باشند و به آرزوهای خود برسند.
نشان دهد چگونه آینده با گذشته در ارتباط است تا مسیر حرکت هدفمند باشد.
زمانی که فرصتی ایجاد می شود، آن را مغتنم بشمارد. در مدیریت، این که چه موقع حرکت کنید، به همان میزان که چه کاری انجام دهید مهم است. «وینستون چرچیل» می گوید: «موقعیت های خاصی در زندگی هر کس رخ می دهد؛ زمانی که به دنیا می آید، زمانی که آن را مغتنم می شمارد و زمانی که از آن استفاده می کند، زیباترین لحظات عمر او خواهد بود.»
مدیرانی که به طور مداوم از تفکر کل نگر بهره می گیرند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند.
2. تفکر کل نگر شما را در مسیر رسیدن به هدف نگه می دارد
«توماس فولر»، مشاور چارلز دوم، پادشاه انگلستان، می گوید: «کسی که همه جا هست، در واقع هیچ جا نیست.» برای این که بتوانید کارها را به اتمام برسانید، باید تمرکز کنید. با این حال، اگر می خواهید بتوانید کارها را به خوبی به اتمام برسانید نیز باید به نگرش کلی دقت کنید. می توانید تنها با توجه به آن و با انجام کارهای روزانه، در مسیر رسیدن به هدف باقی بمانید. «آلوین تافلر» می گوید: «باید زمانی که در حال انجام کارهای کوچک هستید، به چیزهای بزرگ فکر کنید تا همه آن کارهای کوچک در مسیر درست خود قرار گیرند.»
چه روالی در زندگی شما وجود دارد تا باعث شود روی اهداف بزرگ متمرکز بمانید؟ آیا همواره نوعی سنگ محک یا مرجعی دارید که بتوانید با استفاده از آن مطمئن شوید کار درستی انجام می دهید و با فعالیت های غیرضروری سرگرم نمی شوید؟ افراد هدفمند از ارزش های کلیدی، دستورالعمل اجرایی، مجموعه اهداف، یا هر چیزی که نگرش کلی را به یاد آن ها بیاورد، استفاده می کنند.
3. تفکر کل نگر باعث می شود آنچه را دیگران می بینند، ببینید
یکی از مهم ترین مهارت هایی که می توانید در روابط انسانی خود گسترش دهید، توانایی دیدن مسائل از نظر دیگران است. یکی از کلیدهای موفقیت در کار با مشتریان، اقناع خریداران، تداوم یک زندگی مشترک، تربیت کودکان، کمک به آنهایی که بی بضاعت هستند و … همین توانمندی است. همه ارتباطات بشری با این توانایی که خودتان را جای دیگران بگذارید» تسهیل می شود.
4. تفکر کل نگر کار تیمی را تقویت می کند.
اگر در هر نوع گروهی فعالیت می کنید، حتما می دانید بسیار مهم است که اعضای تیم بتوانند علاوه بر نظر شخصی خود، نگرشی کلی داشته باشند. زمانی که فردی نمی داند کار او چقدر با هم تیمی هایش گره خورده است، کل تیم در خطر خواهند بود. هر چقدر فهم اعضای تیم از تصویر کلی آن تیم بهتر باشد، پتانسیل بیشتری برای همکاری با یکدیگر دارند.
5. تفکر کل نگر مانع درگیر شدن شما با مسائل پیش پا افتاده می شود
بیایید با حقیقت روبه رو شویم: برخی از مسائل زندگی روزمره مطمئنا لازم و ضروری اند اما کاملا خوشایند نیستند. افرادی که تفکر کل نگر دارند، دچار این روزمرگی نمی شوند، چون از چیزهای مهم چشم برنمی دارند. آنها می دانند کسی که هدف و تصویر نهایی را فراموش کند، اسیر لحظه خواهد بود.
اگر کارهای پیش پا افتاده و زودگذر، شما را خسته کرده است، می توانید از تفکر کل نگر و توجه به هدف یا مأموریت خود بهره گیرید تا روحیه تان را از دست ندهید.
6. تفکر کل نگر کمک می کند که قلمروهای ناشناخته را کشف کنید
آیا تا به حال این عبارت را شنیده اید: «هر وقت به پل رسیدیم همان موقع هم از آن عبور می کنیم.» بی شک این جمله از زبان فردی جاری شده که نگرش کلی نداشته است. این دنیا توسط کسانی بنا شده است که «در ذهنشان از پل ها گذشته اند» پیش از آن که کسی دیگر این کار را انجام داده باشد. تنها راه فتح قلمروهای جدید و قدم گذاشتن در آنها، اندیشیدن فراتر از لحظه و داشتن نگرش کلی است.
چقدر زمان صرف می کنید تا روی اهداف آینده، ایده های خلاق، روش های جدید انجام کارها، توسعه سازمان و موارد مشابه آن فکر کنید؟ آیا بر این باورید که این کار، وظیفه شماست یا از دیگران خواسته اید این کار را برایتان انجام دهند؟ چرا؟ چگونه می توانید از تفکر کل نگر بهره ببرید تا بتوانید با تمرکز، تخصصی جدید به دست آورید؟
با به کار گیری تفکر کل نگر به چه نتایجی می رسیم؟
تنها می توانیم در زمینه هایی تغییر، رشد و پیشرفت کنیم که می دانیم به تغییر، رشد و پیشرفت در آنها نیاز داریم. با خودتان روراست باشید. در زمینه تفکر کل نگر، به چه میزان تغییر نیاز دارید؟ اگر بخواهید به آن عمل کنید، چه چیزهایی در زندگی تان تغییر می کند؟ چه تأثیری در حرفه، روابط و مسائل مالی و روحی شما خواهد داشت؟ زمانی را اختصاص دهید و ایده های خود را بنویسید.
چگونه به تفکر کل نگر دست یابیم؟
اگر می خواهید فرصت های جدیدی به دست آورید و افق های تازه ای مقابل خود بگشایید، باید تفکر کل نگر را به توانایی های خود اضافه کنید. هیچ کس بدون این توانایی نمی تواند به موفقیت برسد.
برای این که فردی متفکر باشید و بتوانید نگرش کلی بهتری داشته باشید، موارد زیر را به خاطر بسپارید:
1. برای رسیدن به قطعیت و یقین پافشاری نکنید
کسانی که از تفکر کل نگر بهره مند هستند، مشکلی با مسائل مبهم ندارند. آنها هریک از مشاهدات یا اطلاعات را در محدوده ذهن خود، از قبل، طبقه بندی نمی کنند. آنها ذهن وسیعی دارند و می توانند با تفکرات به ظاهر ضد و نقیض، در ذهنشان بازی کنند. اگر می خواهید تفکر کل نگر داشته باشید، باید از ایده های متفاوت و پیچیده استقبال کرده، با آنها تعامل کنید.
2. از هر تجربه ای بیاموزید
کسانی که تفکر کل نگر دارند، دید خود را با مواردی که از هر تجربه می آموزند، گسترش می دهند. آنها روی موفقیت های خود گیر نمی کنند، بلکه از آنها یاد می گیرند تا به مراحل بالاتر برسند. مهم تر این که، آنها از شکست هایشان نیز درس می گیرند. این کار برایشان آسان است، چون حس یادگیری در آنها همیشه زنده است.
تجربیات مختلف – هم مثبت و هم منفی – به شما کمک می کند نگرش کلی داشته باشید. هرچه تنوع تجربیات و موفقیت ها بیشتر باشد، شرایط یادگیری بهتر است. اگر دوست دارید فردی با تفکر کل نگر باشید، پا را فراتر بگذارید و موارد بسیاری را امتحان کنید. فرصت های بیشتری برای خود فراهم کنید و بعد از هر شکست یا پیروزی، زمانی را برای درس گرفتن از آن اختصاص دهید.
3. بینش دیگران را به دست آورید
کسانی که تفکر کل نگر دارند، نه تنها از تجربیات خود، بلکه از تجربیات دیگران نیز استفاده می کنند. همین است که می گوییم، «نگاه دیگران را به دست می آورند و از آنها می آموزند». از مشتریان، کارکنان، همکاران و مدیران مشاوره می گیرند.
اگر می خواهید تفکر خود را گسترش دهید و نگرش کلی تری داشته باشید، از مشاوران و مربیان ورزیده مشورت بگیرید اما حواستان باشد از چه کسانی مشاوره می گیرید. به دست آوردن دید دیگران به این معنی نیست که هر کجا رسیدید و هر کسی را دیدید، درباره هر موضوعی سؤال کنید و نظر آنها را جویا شوید. مخاطبان خود را انتخاب کنید. با کسانی صحبت کنید که شما را می شناسند و برایشان اهمیت دارید؛ کسانی که در آن موضوع خاص تبحر دارند و نسبت به شما تجربه ای عمیق تر و وسیع تر داشته اند.
4. جسارت داشته باشید که دنیای خود را وسیع تر بسازید
اگر می خواهید فردی با تفکر کل نگر باشید، گاهی مجبورید خلاف جریان تمام دنیا حرکت کنید. جامعه می خواهد مردم محدود باشند. بسیاری از مردم از نظر ذهنی، تسلیم قضا و قدر روزگار هستند و با شرایط خو گرفته اند. آنها آنچه را «بوده است» انتخاب کرده اند و دنبال چیزی که «می توانسته باشد» نرفته اند. آنها به دنبال امنیت و پاسخ های راحت هستند. برای این که تفکر کل نگر داشته باشید، باید در مسیری متفاوت حرکت کنید، به حیطه های جدید وارد شوید و دنیاهای جدید را فتح کنید. زمانی که دنیای شما وسیع تر شد، آن گاه باید جشن بگیرید. هرگز فراموش نکنید زمینه های بسیاری وجود دارند که تجربه نکرده اید.
به یادگیری ادامه دهید، در مسیر رشد باقی بمانید و مدام به تفکر کل نگر خود رجوع کنید! اگر می خواهید متفکر خوبی باشید، باید این کار را انجام دهید.
چگونه تفکر کل نگر را اجرا کنیم؟
1. تصویر کلی را مرور کنید
کسانی که به خوبی به تفکر کل نگر عمل می کنند، به ندرت تصویر کلی را از دست می دهند و به همین دلیل در بند جزئیات بسیار با مسائل حاشیه ای گرفتار نمی شوند. بنابراین زمانی را برای مشخص کردن تصویر کلی حوزه مسئولیت، سازمان، صنعت یا زمینه ی کاری و زندگی و خانواده تان اختصاص دهید.
اگر در گذشته زمان مورد نظر را اختصاص داده اید، بهتر است الان آنها را مرور کنید. روی آنها متمرکز شوید و آنها را در گوشه ای یادداشت کنید؛ جایی که هر روز می بینید و هیچ گاه از دید شما خارج نمیشود.
اما اگر تاکنون تصویر کلی خود را مشخص نکرده اید، تأمل کنید؛ زمان کافی بگذارید و این مسائل را مشخص نمایید و در نهایت آنها را پیش روی خود قرار دهید.
2. تجربه تان را گسترش دهید
کسانی که تفکر کل نگر دارند، دانش خود را از حیطه های مختلف به کار می گیرند. شما چگونه می توانید تجربه تان را گسترش دهید؟ موضوعی را انتخاب کنید تا امسال آن را بیاموزید؛ موضوعی که شما را از قلمرو آسایش تان خارج کند و شما را به سختی بیندازد و تجربیات متفاوتی از آن چه در گذشته به دست آورده بودید، برای شما فراهم کند.
اگر نتیجه چیزی باشد که واقعا از آن لذت و بهره می برید، آن را برای سال بعد ادامه دهید. اگر نه، یک موضوع جدید انتخاب کنید و یک سال روی آن کار کنید. با این کار، در پایان ده سال مجموعه ای از تجربیات ارزنده به دست می آورید که سازمان شما را در دید مخاطبانتان با ارزش جلوه می دهد.
3. بینش دیگران را به دست آورید
فردی را در زمینه ی کاری تان بیابید که بتواند دانش و تجربه ی شما را گسترش دهد. با او به طور مستمر و منظم دیدار کنید. مدت این دیدارها هرچقدر می خواهد باشد، سه تا پنج برابر آن را برای آماده سازی خودتان اختصاص دهید. به عبارت دیگر اگر دیدار شما جمعا یک ساعت است، سه تا پنج ساعت برای آماده سازی قبلی خودتان وقت بگذارید: از جمله تحقیق روی نقاط قوت آن فرد، دقت روی سؤالاتی که می توانید از او بپرسید و غیره.
بنابراین پس از هر دیدار، برنامه ای طرحی کنید تا آن چه را آموخته اید، عملی نمایید. همچنین مطمئن شوید در دیدار بعدی توضیح خواهید داد که چگونه صحبت های جلسه ی قبلی را انجام داده اید.
4. بخش های مختلف دنیای خود را به هم ارتباط دهید
بیشتر اصناف و حرفه ها به مجموعه مختلفی از مهارت ها، واحدهای کاری یا عواملی که در کنار یکدیگر باشند نیاز دارند. زمانی را برای این اختصاص دهید که بدانید واحدهای مختلف در حیطه کاری شما چگونه با یکدیگر در ارتباط هستند و عملکرد آنها زمانی که به خوبی مشغول کار هستند، چگونه است. مطمئن باشید که تخصص گرایی باعث می شود تصویر کلی آگاهانه تر شکل بگیرد.
فکر کردن با نگرش کلی اغلب به این معنی است که موقعیت ها را از دیدگاهی کاملا متفاوت ببینید. مواجهه با تعارض، بهترین تمرین برای این نوع تفکر است.
[…] دست یافتن به بینش تفکر کل نگر […]