خب، چون مشکل خودتی. اگه با هر کسی که وارد رابطه عاطفی میشید و احساس می کنید یه دیوونه تمام عیاره و بالاخره یه راهی واسه نابود کردن روح و روان تون پیدا می کنه، بهتره اینو بدونید که تنها وجه اشتراک همه این روابط خود شمایید! بنابراین دست از ننه من غریبم بازی بردارید و نقش خودتون رو در ایجاد چنین روابط بیخود متوالی بپذیرید و با این واقعیت کنار بیاید که هیچ راه میانبری برای بهتر شدن اوضاع وجود نداره، جز اینکه سوادت رو در مورد خودت و خصايصت بالاتر ببری. حالا اگه می خواید بدونید که چرا تو قلاب آدم های بی خود گیر می کنید، پیشنهاد می کنم ادامه این مطلب رو بخونید.
هیچ تا حالا دقت کردید که چرا آدم های آروم، با وقار و متین دائما جذب آدم های ناجور میشن و اون ها رو وارد زندگی عشقی خودشون می کنن؟ واقعا چرا این اتفاق میفته؟ چرا این ماجرا برای یه دسته از آدما مدام تکرار میشه؟ این اتفاق وقتی میفته که شما با صمیمیت و بیان صادقانه احساسات خودتون مشکل داشته باشین. ناتوانی در بیان احساسات و بروز صمیمیت، ناخودآگاه انتخاب های شما رو به آدم هایی که فاقد توانایی حفظ روابط سالم و صمیمانه هستند، محدود می کنه. در ادامه با چندتا دلیل مهم، بحث رو چنان براتون باز می کنم.

1. اگه شما با بیان احساسات و عواطف خودتون راحت نیستین، افرادی رو برای قرار گذاشتن انتخاب می کنین که خیلی گستاخ و پر رو هستن

یا بذارید یه جوره دیگه بگم: اگه خجالتی و سر به زیر و منفعل باشید، به عبارتی ندونین که چی می خواین یا در ایجاد مرزهای شخصی تون ضعيف باشید، بهترین گزینه برای آدم های قلدر خواهید بود، آدم های زورگویی که دوست دارن علايق خودشون رو به بقیه تحمیل کنن. بطور خلاصه، این ضعیف بودن شماست که باعث میشه جذب آدم های خودخواه بشین و اون ها را به زندگی خودتون دعوت کنین یا برعکس، زورگوها شما رو تودام خودشون نگه میدارن.

2. بی ثباتی هیجانی اون ها، هیجانات سرکوب شده شما رو تحریک می کنه

حالا ببینیم این حرف یعنی چی؟ افرادی که مدام احساسات شون رو سرکوب می کنن و با هر پدیده ای بصورت یه ربات منطقی برخورد می کنن، طی زندگی شون تبدیل به آدم های یخی میشن که انگار با آدم ها از پشت یه دیوار ضخیم شیشه ای معاشرت می کنن، دقیقا در چنین وضعیتی افرادی که از نظر احساسی بی ثباتن و دامنه احساسات شون مشابه بچه ها بسیار شدیده میتونن دیوار شیشه ایی این ها رو بشکنن. پس خاطرتون باشه، اگه جز آدم های به شدت منطقی و از نظر احساسی یخ تشریف دارید، این احتمال در شما وجود داره که بصورت ناخودآگاه کسانی رو انتخاب کنین که بیش اندازه احساسات خودشون به شیوه کودکانه و ناپخته بروز میدن.
یادتون باشه که امثال شماها می تونید به قلاب آدم های بی ثبات گیر کنید چون اون وقت می تونید از طریق شور و هیجان اون آدم ها، احساسات خودتون را تجربه کنید، غافل از اینکه یه پسر بچه یا یه دخترک کم سن و سال به لحاظ روانی رو برای خودتون انتخاب کردید که هر روز یه داستان سر درد آوری بین شما با اون در جريانه!

3. اعتیاد این افراد به داستان

حالا که اسم درام و داستان اومد، اجازه بدید بیشتر موضوع رو براتون باز کنم. اعتیاد این افراد به داستان و حاشیه باعث میشه شما احساس مهم بودن کنید. افرادی که احساسات خود رو سرکوب می کنن قلاب شون مدام به رابطه های دراماتیک و پرهیجان گیر می کنه. حتما با من موافقيد که بچه های خردسال همیشه احساس قربانی بودن می کنن و نیاز دارن یه نفر یا یه چیزی اون ها رو نجات بده. اونها مثل یه بچه خردسال به شما سنجاق میشن و همین کافیه که شما بطور کاذب احساس مهم بودن یا خفن بودن کنید. یه آدم بی ثبات بالاخره راهی برای خراب کردن تمام تلاش هایی که برای اون انجام میدین پیدا می کنه، چون واقعیت اینه که بودن در جایگاه قربانی، باعث میشه اون ها هم احساس مهم بودن کنن. ترس های اون ها شبيه ترس های شماست: این که نکنه مهم نباشین! اما اون ها احساس اهمیتی که می خوان رو به روشی بر عکس روش شما بدست میارن: درام. بنابراین ارتباط با این افراد تبدیل به رقصی سمی بین قربانی و ناجی و نوسان بین سرخوشی و بدبختی میشه.

یه نصحیت

این تحفه های قربانی که جذب خودتون می کنید تقریبا همیشه شما رو ترک می کنن! خیلی زور داره که این همه برای یکی مایه بذاری ولی ته داستان هم بذارتت کنار و بره پی کارش، درسته؟ میخوای علتش رو بدونی؟ وقتی طی رابطه مدام پا رو خودت میذاری تا اونو سر و سامان بدی، تا جایی پیش میرین که دیگه توانایی فکر کردن یا انتخاب برای خودتون رو از دست میدین. این باعث میشه جذابیت شما براش از بین بره. چرا؟ چون آدمی که هیچ ارزشی برای خودش قائل نیست، مظهر عدم جذابيته! عجب جمله ای بود! یه بار دیگه میگم: آدمی که هیچ ارزشی برای خودش قائل نیست، مظهر عدم جذابیته! پس تنها راه نجات شما چیه؟ پیدا کردن یه آدم بدبخت تر از آدم قبلی تا بتونید اونو تغذیه کنید و این یعنی به دور باطل!