اصل گرایی یا ذات باوری راهی برای فکر کردن است که هدف آن، انجام هر کاری به صورت متفاوت است. چالش همیشگی فرد اصل گرا، غلبه بر این فرض غلط است که همه چیز مهم است و او باید آن را قبول داشته باشد و تازه می تواند همه کارها را انجام دهد. او این فرضیات را با این باور جایگزین می کند که تنها چند چیز واقعا مهم هستند، او یک انتخاب دارد و می تواند یک کار را انجام دهد، نه همه کارها را با هم. مردم فراموش می کنند که همیشه در انتخاب آزاد هستند، چون نتیجه شرایط گذشته آنها را طوری تحت تأثیر قرار داده است که درماندگی شان را باور کنند.
اساس ذهنیت یک اصل گرا چیست؟
تصمیم گیری دشوار است، چون فرد با «نه» گفتن، احساس فقدان می کند. قبل از هر چیز دیگری، یک فرد اصل گرا توانایی خود را برای انتخاب تشخیص می دهد و این را نیز درک می کند که این توانایی، جدای از گزینه هایی است که در مقابلش قرار دارند. یک فرع گرا حق خود را برای انتخاب از دست می دهد، چون او بر این باور است که حتما باید کاری انجام دهد. او با فراموش کردن اینکه حق انتخاب دارد، دیدگاهی ناامیدانه را در ذهنش می پروراند و متعاقبا، تبدیل به تابعی از انتخاب های گذشته خودش یا انتخاب های دیگران می شود.
هر زمان که شما قدرت خود را در فرایند تصمیم گیری قربانی می کنید، افراد یا شرایطی وارد صحنه می شوند و تصمیمی را می گیرند که شما در وضعیت آگاهانه، هیچگاه آن را انتخاب نمی کردید.
یک فرد اصل گرا تشخیص می دهد که همیشه، انتخابی وجود دارد. او می فهمد که قدرت انتخابش، جدای از گزینه های موجود است.
افراد اصل گرا چه خصوصیاتی دارند؟
برای یک فرد اصل گرا، تقریبا همه چیز جز اهداف اصلی اش بی اهمیت است
سخت کار کردن، لزوما همیشه نتایج بهتری ایجاد نمی کند، به خصوص زمانی که شما برای موارد کم اهمیت سخت کار می کنید. نتایج بهتر، تقریبا همیشه با کار کمتر، اما کیفیت بهتر بر روی تنها چند موردی محقق می شوند که تأثیر مستقیمی روی معیارهای موفقیت شما دارند. در حالی که بیشتر کار کردن، ممکن است به نظر روشی بدیهی برای افزایش بهره وری باشد، تحقیقات نشان می دهند که تلاش های بیشتر، اغلب مانع از پیشرفت می شوند. در عوض، جهت دهی تلاش ها در راستای چند مؤلفه حیاتی؛ همان طور که اصل پارتو (Pareto principle) نیز آن را تأیید می کند؛ باعث پیشرفت قابل توجهی در کیفیت و بهره وری می شود.
حداقل ۸۰ درصد یا تقريبا كل درخواست هایی که دریافت می کنید یا وظایفی که انجام می دهید، عملا بی اهمیت هستند. وقتی توجه خود را به 20 درصد از درخواست های حیاتی معطوف می کنید، پیشرفت واقعی آشکار می شود.
- آنچه را که انتخاب می کنید انجام ندهید، به همان اندازه آنچه انجامش را انتخاب می کنید، مهم است.
- بسیاری از افراد توانا با این باور که تمام فرصتها ارزش یکسانی دارند و همه چیز مهم است، عقب می مانند.
فرد اصل گرا موازنه می کند
انجام موازنه مشکل است. زیرا شامل انتخاب از میان چیزهایی است که فرد همه آنها را به یک اندازه می خواهد. در حالی که فرع گرا دنبال این است که چطور می تواند روی تمام گزینه ها کار کند، یک فرد اصل گرا می داند که نمی تواند به طور مساوی همه گزینه های موجود را به خوبی به پایان برساند و مشکلی را انتخاب می کند که واقعا می خواهد. او از خودش در مورد چیزی که می خواهد واقعأ انجام دهد می پرسد، نه اینکه چه چیزی را می خواهد قربانی کند. سپس، انرژی های خود را به سمت دستیابی به این هدف سوق می دهد.
- موازنه ها، فرصت هایی را نشان می دهند که شما وادار به انتخاب بهترین گزینه می شوید و با انجام این کار، شانس رسیدن به نتیجه مطلوب را افزایش می دهید.
- فرد اصل گرا متوجه است که موازنه، بخش ذاتی هر کاری است و بنابراین، آنها را بصورت آگاهانه و استراتژیک انجام میدهد.
فرد اصل گرا گزینه های حیاتی کم را از بین گزینه های بی اهمیت زیاد، تشخیص می دهد
یک فرد اصل گرا، گزینه های متعددی را بررسی می کند و به چند مورد مهم متعهد می شود. در حالی که یک فرع گرا گزینه های کمتری را بررسی می کند، از احتمال دستیابی به هریک از این گزینه ها هیجان زده می شود و به همه چیز واکنش نشان می دهد.
در حالی که یک فرع گرا، بازی کردن، خوابیدن، گوش دادن و ایجاد فضاهایی برای فکر کردن، تعمق کردن و انتخاب را اتلاف وقت می داند، فرد اصل گرا می داند که این فعالیت ها برای تشخیص آنچه حیاتی است، ضروری هستند. او می داند که بیش از حد پرمشغله بودن، معیاری ضعیف برای میزان بهره وری بالا است.
یک فرد اصل گرا همیشه در دسترس نیست
گاهی فرار کنید. خارج از دسترس بودن مزایای بسیاری دارد. وقتی همیشه مشغول هستید، فهمیدن اینکه چه چیزی مهم می باشد، مشکل است. هنگامی که شما برای نفس کشیدن، به خود فضا و زمان می دهید، وضوح و نوآوری به سمت شما می آیند، به اطراف خود نگاه کرده و فکر کنید. در حالی که فرع گرا به نیازهای محیط خود واکنش نشان می دهد و فرصت هایی را که پیش می آیند، با کمال میل می پذیرد، اصل گرا، عمدأ زمانی را برای اکتشاف و تفکر ایجاد می کند و متعاقبأ، تصویری از آنچه واقعا مهم است، به دست می آورد.
اصل گرا درک می کند که کاوش و تمرکز چیزهایی نیستند که او بتواند در حال کار انجام دهد؛ آنها چیزهایی هستند که او برای انجام دادنشان نیاز به فرار دارد. او لوازم الکترونیکی خود را خاموش می کند، قرارهای خود را لغو و به مکانی دورافتاده فرار می کند؛ جایی که آزاد است فکر کند و صدها امکان پیش رویش را کشف کند. ایجاد فضا برای خواندن، تحلیل تمایلات و تفکر در مورد ایده های بزرگتر، به اندازه لحظه ای تعمق و تأمل، اهمیت دارد.
- خلق و صرف زمانی برای فکر کردن و اکتشاف به شما این امکان را میدهد که بالاترین سطح اثربخشی شان را مشخص کنید و کنترل زمان خود را به دست بگیرید.
- چیزهایی که واقعا اهمیت دارند را ببینید.
چگونه اصل گرا باشیم؟
مطمئن شوید ماهیت زندگیتان همیشه در معرض دید است
- دفترچه یادداشت روزانه داشته باشید و هر سه ماه یک بار آن را مرور کنید. همان طور که یادداشتهایتان را مرور می کنید، روی الگوها و روندهای کلی زندگی خود تمرکز کنید، نه جزئیات.
- برای بررسی مشکل از لاک دفاعی خود خارج شوید، چالش واقعی را درک کنید و تشخیص دهید که در کجا می توانید تفاوت معنی داری ایجاد کنید.
- مشکلاتی را که با آنها مواجه می شوید با جمع آوری اطلاعات درباره زمینه های شکل گیری آنها و رابطه آنها با دیگر مشکلات و قرار دادن خودتان جای دیگر عوامل شرکت کننده در شکل گیری مشکلات، از زاویه متفاوتی به آنها نگاه کنید.
- اهدافی را که می خواهید به دست آورید، شفاف کنید و یک برنامه عملی برای رسیدن به آنها طرح کنید.
- برای رسیدن به بالاترین سطح اثربخشی، اطلاعاتی را درباره کار یا مشکلی که با آن مواجه هستید، جمع آوری کنید، رابطه بین تکه های اطلاعاتی که دارید را کشف کنید و بر آنچه همه چیز منجر به آن می شود، تمرکز کنید.
پذیرفتن ذهنیت کودک درونتان
بازی، همان طور که برای کودکان مهم است برای بزرگسالان نیز مهم است؛ بازی، اکتشاف را تشویق می کند و جرقه خلاقیت را شعله ور می کند. تحقیقات نشان داده اند که بازی که به عنوان چیزی که فرد به خاطر لذت خودش انجام می دهد تعریف شده است، می تواند روابط شخصی، بهداشت، بهره وری و توانایی یک سازمان برای نوآوری را بهبود بخشد. در حالی که فرع گرا فکر می کند بازی یک ابتذال و اتلاف وقت است، اصل گرا تشخیص می دهد که بازی در توسعه سازگاری و بیداری نبوغ خلاقانه اش، حیاتی است.
بازی با ایجاد طیف گسترده ای از احتمالات، کاهش استرس (که مانع خلاقیت می شود) و بهبود کارکردهای اجرایی مغز؛ مانند برنامه ریزی، تحلیل و تصمیم گیری در میان دیگر خصوصیات انسان را به اکتشاف دعوت می کند. بسیاری از موفقیتها در علم و هنر توسط مردمی که در حال بازی کردن بوده اند، رخ داده اند.
- بازی در توسعه ذهن خلاق، انعطاف پذیر و سازگار، ضروری است. آن نه تنها وسیله ای برای رسیدن به هدف است، بلکه به خودی خود ضروری است.
- با به یاد آوردن و بازسازی چیزها و فعالیت هایی که شما را در کودکی به هیجان آورده است، بازی را وارد برنامه کاری خود کنید.
به خواب خوب اهمیت بدهید
برای فردی که برای رسیدن به آرزوهایش سخت تقلا می کند یا جاه طلبی اش بی حدوحصر است، آسان است که فراموش کند بهترین دارایی اش برای داشتن نهایت اثربخشی در جهان، خودش است. سرمایه گذاری کمتر از حد مورد نیاز در بدن، ذهن و روح هر فردی، هر تلاشی را که به سمت پیشرفت صورت می گیرد، تضعیف می کند. ادامه دادن وضعیت موجود بدون خواب کافی، نشانه فردی است که به پیشرفت خود سرعت نمی دهد. برای این فرد، تحلیل رفتگی زودهنگام، همیشه در گوشه و کنار در کمین است.
در حالی که فرد فرع گرا، خواب را به عنوان اتلاف زمان و دشمن بهره وری می بیند، اصل گرا درک می کند که خواب؛ آنهم 8 ساعت کامل در هر شب؛ برای بهبود عملکرد ضروری است. بدون خواب کافی، فکر کردن با دیدن تصاویر بزرگتر سخت تر می شود. اصل گرا خواب را در اولویت قرار می دهد زیرا معتقد است که خواب، خلاقیت و مهارت های حل مسئله را در او تقویت می کند. او به عمد، خواب را در برنامه روزانه خود قرار می دهد و تصمیم می گیرد برای داشتن زمان خواب، کاری را که باید انجام دهد فدا کند تا فردا کار بیشتری انجام دهد. خواب، به خصوص برای رسیدن به برتری مهم است. چون به فرد اجازه می دهد کار بیشتری انجام دهد.
خواب با افزایش انرژی، تمرکز، خلاقیت و توانایی به شما این امکان را می دهد که برای حل مشکلات و تشخیص اینکه چه چیزی مهم است به بالاترین سطح اثربخشی خود برسید. این کار به شما قدرت می دهد که در زمان کمتری به مقادیر بیشتری دست یابید.
سخت گزین باشید
اگر پاسخ شما به انتخابی، «بله این عالی است» نباشد، پس باید به سادگی در جواب، «نه» بگویید. یک کمد لباس، هیچ گاه از شما نمی پرسد که اگر قرار است روزی فلان ژاکت را بپوشید پس آن را نگه دارید، بلکه می گوید اگر واقعا این کت یا کفش ها را دوست دارید، لازم نیست آنها را دور بیندازید. این رویکرد، فلسفه انتخاب اصل گرایان را جمع بندی می کند.
می توانید از قانون 90 درصد برای تصمیم گیری یا حل هر مشکلی که با آن مواجه هستید، استفاده کنید. اگر یک سری از گزینه های مختلف را داشته باشید و گزینه ای که شما از آن به عنوان مهم ترین معیار برای تصمیم گیری استفاده می کنید، امتیاز 100 درصد بگیرد، هر گزینه دیگری که امتیاز کمتر از 90 درصد بگیرد، حذف است. استفاده از معیارهای سخت گیرانه مستلزم اینست که شما اعتقاد داشته باشید موازنه ها؛ بدون توجه به اینکه چقدر انجامشان مشکل باشد؛ شما را در روند دستیابی به بهترین نتیجه قرار می دهند.
با اینکه به راحتی می توانید تسلیم فرصت های در دسترس شوید که به طور کامل معیارهای 90 درصدی شما را برآورده نمی کنند؛ اما به خاطر ترس از دست دادنشان، هر بار که پاداش های کوچک را انتخاب کنید، خطر دارد. چون پاداش های بزرگ را از دست می دهید. «نه» گفتن به فرصت های خیلی خوب، حتى زمانی که هیچ پیشنهاد دیگری ندارید، بهایی است که شما برای انتخاب متمایز و رسیدن به دیدی وسیع تر می پردازید.
- معیارهای سخت گیرانه، شک و تردیدهایی که همواره همراه انتخابهاست را حذف می کند و شما مجبورید منطقی فکر کنید و آنچه را که ضروری است انتخاب کنید.
- استفاده از معیارهای گزینشی و صریح در تصمیم گیری به طور خلاصه، همان هدف مهم اصل گرایی یعنی «کمتر اما بهتر» را توصیف می کند.
فرد اصل گرا هرگونه تلاشی را برای انجام کارهای غیرضروری متوقف می کند. با این کار، او بر آنچه حیاتی و صروری است متمرکز شده و در نتیجه به دستاوردهای مهمی در زمینه های های اصلی کار و زندگی خود می رسد. فرد اصل گرا می داند که او به طور پیوسته توسط موضوعات حاشیه ای احاطه شده است. هدف نهایی او فیلتر کردن موضوعات کم اهمیت برای یافتن چند چیز ضروری و مهم است. اصل گرایی در تعریف، به معنی دنبال کردن اصل «کمتر، اما بهتر» است.
نتیجه گیری
اصل گرایان، انرژی و منابع خود را در فعالیت های کمی سرمایه گذاری می کنند تا پیشرفت قابل توجهی در چند حوزه کم، اما ضروری به وجود آورند. فرد اصل گرا درک می کند که ایجاد دستاوردهای مهم در زمینه هایی که بیشترین اهمیت را دارد نیازمند موازنه های واقعی است. در مقابل، فرع گرایان، یک مرتبه چندین پروژه را در دست می گیرند و در هر پروژه تنها به پیشرفت ناچیزی دست می یابند.
از آنجا که یک فرع گرا معتقد به مهم بودن همه چیز است، به همه خواسته هایی که در مقابلش قرار می گیرند، «بله» می گوید. او مسئولیت های بیشتری را قبول می کند تا مورد پسند دیگران قرار گیرد. همچنان که کارهای بیشتری را قبول می کند، کیفیت کار او پایین می آید و خودش احساس درماندگی و خستگی می کند. فرد اصل گرا قبل از قبول هر کاری مکث می کند تا آنچه را که واقعا مهم است در نظر بگیرد. با تجزیه و تحلیل موازنه ها و «نه» گفتن به کارهای غیرضروری، او کنترل کار خود را به دست می گیرد و با رضایتمندی زندگی می کند.
فرد اصل گرا، فعالیت ها را بر اساس سطح اثربخشی شان برای رسیدن به هدف خود ارزیابی کرده و آن هایی را که هیچ اثربخشی معناداری ندارند، حذف می کند.
- اصل گرایی یک تصمیم آگاهانه برای حذف موضوعات غیرضروری بسیار زیاد و سرمایه گذاری در چند فعالیت حیاتی محدود است.
- دنبال کردن فرصت های بیشتر به صورت بی نظم، یکی از دلایل اصلی شکست شرکتهای سنتی و کارمندانی است که در آنها کار می کنند.
- وقتی چیزهای زیادی اولویت هستند، در حقیقت هیچ چیز در اولویت قرار ندارد.