قانون جذب و کتاب راز مزخرفی بیش نیستن! هر چند سال به بار یه کتاب بیرون میاد و میلیون ها کپی از اون به فروش می رسه. اول در سال ۱۹۳۶ “کتاب بينديشيد و ثروتمند شويد ناپلئون” چاپ شد. حدودا بیست سال سال بعد “کتاب قدرت تفکر نورمن وینسنت پیل” بیرون اومد. بعد هم “کتاب بیدار کردن غول درون آنتونی رابینز” و در آخر “کتاب راز نوشته راندا برن” که درباره قانون جذب به چاپ رسید.
نکته جالبی که در مورد همه این کتاب ها وجود داره اینه که همه شون کم و بیش دارن یه چیز رو می گن: مثبت بمون، روی اهدافت تمرکز کن، به خودت شک نکن، چیزی که می خوای رو تصور کن تا بدستش بیاری. هر کدوم از این کتاب ها همزمان با دوره خاصی چاپ شدن. مثلا کتاب قدرت تفکر بعد از جنگ جهانی دوم اومد و روی زندگی شاد و آروم تمرکز داشت. با وجود اینکه تمام کتاب های قبل از راز نکات و پیشنهادات مثبتی هم داشتن، این یکی پر از کلیشه های مزخرف، دری وری های احمقانه و خرافات بود و هر کی که این کتاب رو خونده و جدی گرفته، در دراز مدت ضرر کرده. خلاصه ای از نکات مهم این کتاب، اینکه چرا آدمای زیادی اون رو کتاب مفیدی دونستن بگم. در ادامه توضیح می دم که چطور این کتاب می تونه باعث بهتر شدن حالتون برای مدت کوتاهی بشه، اما در دراز مدت به شما آسیب بزنه.

قانون جذب و کتاب راز اصلا چی هست؟

این کتاب درباره قانون جذبه، به زبان ساده قانون جذب میگه به هر چی فکر کنی همون میشه. یعنی اگه مدام به چیزایی فکر می کنی که دوست نداری برات اتفاق بیفتن، زندگی همون چیزها رو برات میاره. در مقابل اگه فقط چیزهایی که دوست داری بدست بیاری رو تصور کنی، همشون رو بدست میاری. نویسنده این کتاب معتقده این روش عمل می کنه، چون دنیا از انرژی ساخته شده. افکار شما هم از خودش انرژی ساطع می کنه. بنابراین انرژی افکار شما (چه خوب و چه بد)، با انرژی های خوب یا بد دیگه دنیا در هم تنیده میشن و همین هم باعث میشه فکر کردن به چیزای خوب باعث جذب چیزای خوب بشه. اگه شما دائما نگران بدهکاری هاتون هستین و از نداشتن پول ناله می کنین و مدام به خودتون میگین که استطاعتش رو ندارم، دنیا هم همین پاسخ رو بهتون میده و همیشه فقیر میمونین. اگه اعتقاد داشته باشین پولدار و موفق هستین، دنیا هم خیلی زود به این فرکانس های انرژی پاسخ میده و براتون موفقیت و ثروت به ارمغان میاره!

قانون جذب و کتاب راز واقعا چطور عمل می کنه؟

کتاب راز در واقع براساس په مفهوم در روانشناسی به نام «سوگیری توجه» نوشته شده. به عنوان انسان ما ظرفیت توجه محدودی داریم، بنابراین چه بفهمیم چه نفهمیم (که معمولا هم نمی فهمیم)، خودمون انتخاب می کنیم به چه چیزی توجه کنیم. سوگیری توجه میگه انسان ها تمایل دارن به چیزایی توجه کنن که با افکار و عقایدی که از قبل دارن هماهنگ باشه. همه مون هزاران بار بدون اینکه حتی متوجه باشیم، سو گیری توجه رو تجربه کردیم. مثلا شما ممکنه هیچ وقت به مدل ماشین ها دقت نکرده باشین، اما درست وقتی که تصمیم می گیرین ماشین بخرين و شروع می کنین به فکر کردن درباره اینکه چه ماشینی بخرين، هر جا میرین به ماشین های دیگران توجه می کنین. یا اینکه یکی از دوستاتون از اعتماد شما سوء استفاده می کنه و باهاش دعواتون میشه. یه دفعه شروع می کنین به فکر کردن درباره تمام رفتارهای بد اون که تا حالا متوجه اونا نشده بودین. این کتاب هم از سرگیری توجه استفاده کرده. ایده اصلی این کتاب اینه که اگه مدام درباره خودت افکار مثبت داشته باشی، کم کم شروع می کنی به توجه کردن به چیزایی که این افکار مثبتی که درباره خودت داری رو تأیید کنن و همین باعث میشه احساس خیلی خوبی نسبت به خودت پیدا کنی.

قانون جذب و کتاب راز چطوری می تونه ما رو به فنا بده؟

قانون راز می گه هیچ وقت به خودتون شک نکنین و درگیر افکار منفی نشین. خب این میتونه خیلی خطرناک باشه. می دونین چرا؟ مثلا اگه نسبت به رفتارهای بد پارتنرتون، مشکلاتی که ممکنه برای سلامتی تون به وجود بیاد، در نظر گرفتن احتمال شکست تو سرمایه گذاری هاتون و خیلی چیزهای دیگه بی توجه باشین چه اتفاقی میفته؟ خب طبیعتا به فنا میرین! ممکنه در کوتاه مدت حالتون رو خوب کنه ولی مگه میشه احتمال شکست تو هر کاری رو ارزیابی نکرد؟ با این طرز تفکری که این کتاب داره القا می کنه، چطوری میشه تصمیم درست گرفت؟ سبک سنگین کرد؟ فرض کنین شما برای بدست آوردن یه پارتنری که مهربون و پولدار باشه انرژی مثبت می فرستین. خیلی زود هم آدمی که به نظر مهربون و پولدار هست رو بدست میارین. احساس می کنین روی ابرها هستین.
اما یه مشکلی هست، حدس بزنین چی؟ این پارتنر پولدار و مهربون یه عوضی تمام عیاره. مدام دروغ می گه و خیانت می کنه! متوجه نمی شین چون فقط دارین به همون چیزی که می خواستین توجه می کنین.
دیدین این آدمایی که با مخالفت خانواده هاشون، به سختی و بعد از کلی جنگ و دعوا با هم ازدواج می کنن، سر دو سال نشده جدا می شن؟ می دونین چرا؟
چون تمام توجه شون رو به جنگیدن و راضی کردن خانواده هاشون محدود کردن، اصلا وقت نداشتن به خودشون فکر کنن. تازه وقتی به هم میرسن و خیالشون از خانواده ها راحت میشه، شروع می کنن به توجه کردن به همدیگه! پس همیشه یادتون باشه هر چیزی هم جنبه مثبت داره و هم منفی، با مثبت فکر کردن چیزی بدست نمیارین، فقط باعث میشه توجه شما محدود شه، پس به جای مثبت فکر کردن به خودتون، واسه زندگی تون تلاش کنین و جنبه های مثبت و منفی هر تصمیمی و پیامدهایی که می تونه داشته باشه رو در نظر بگیرین.