این مطلب حاصل چندین دهه مطالعه پروفسور جان گاتمن، متخصص زوج درمانگر مشهور آمریکائی در مورد خصوصیات روابط عاطفی سالم هستش. اگه تمایل داشتید، ازش ساده نگذرید، مطالعه این مطلب چند دقیقه بیشتر وقتتون رو نمیگیره، اما تأثیرات خیلی مفیدی براتون داره.
متخصصی به اسم جان گاتمن، با بيش از از 40 سال مطالعه روی روابط عاطفی، روشی رو ابداع کرده که در اون، مکالمات زوجین در مورد مشکلاتشون رو ضبط میکنه، بعدش، لحظه به لحظهاش رو تحلیل میکنه، زبان بدنشون، تن صدا، کلماتی که استفاده میکنن و خلاصه به ريز جزئيات دقت میکنه و بعد با کنار هم گذاشتن این تحلیل و آنالیزها، پیشبینی میکنه که ازدواج بین اونها پایدار خواهد بود، یا خیر؟
شاید باورش براتون سخت باشه ولی روش ایشون در پیش بینی سرنوشت زوجها تا 99 درصد موفق عمل کرده. مقالات پروفسور گاتمن، جوایز آکادمیک زیادی رو به خودش اختصاص داده و بیشتر از نه جلد کتاب، مربوط به موضوعات روابط عاطفی و زوج درمانی نوشتن. یه همچین آدم متخصصی، اولين چیزی که تو کتابهاش مینویسه، اینه که:
“این تفکر که زوجها باید در مورد تمام مشکلاتشون حرف بزنن و اونها رو تماما حل کنن، کاملا خياليه!”
ایشون روی هزاران رابطه موفق مطالعه کرده، که بعضی از اون زوجها بيشتر از 40 ساله که با هم هستن و متوجه شده که همه زوجهای موفق، مسائل و مشکلاتی حل نشده دارن؛ مشکلاتی که گاها، دهههاست که دارن راجع به اون مشکلات با هم بحث میکنن در حالیکه بسیاری از زوجهای ناموفق، اصرار دارن که همه چیز رو حل کنن، چون باور دارن که هیچ اختلافی نباید بین شون باشه در حالیکه با این رویکرد خیلی زود، هيچ رابطهای بین اونها وجود نخواهد داشت
افرادی که با هم رابطه موفقی دارن، میپذیرن و متوجه هستن که برخی از اختلافات اجتناب ناپذیره!
3 ویژگی یک رابطه عاطفی سالم از دیدگاه روانشناسی
همیشه مسائلی هست که زوجها قادر نخواهند بود در موردشون با هم به توافق برسن، ویژگیهای شخصیتی در طرف مقابل وجود داره، که اصلا قرار نیست پسندیده بشه و این کاملا طبيعيه. شما نباید احساس کنید که لازمه طرف مقابل رو تغيير بديد که بتونيد عاشقش باشید و همچنين، نباید اجازه بدید که برخی از تفاوت عقايد، سد راه داشتن یک رابطه خوب بین شما بشن.
حقیقت اینه که، تلاش به حل کردن بعضی تضادها، گاهی به جای درست کردن شرايط، مشکلات بیشتری به وجود میارن. بعضی وقتها، واقعا ارزش نداره با هم بجنگید و گاهی، بهترين استراتژی، اینه که از قضیه بگذرید؛ یعنی اینکه “زندگی کن و اجازه بده زندگی کنه”.
گاهی لازمه همدیگه رو برنجونید
همسر من خیلی به ظاهرش اهمیت میده، دوست داره که همیشه خوش تیپ باشه و قطعا منم دوست دارم که همیشه زیبا و خوش تیپ ببينمش. بعضی وقتها که قراره بریم مهمونی، بعد از اینکه ساعتها وقت صرف آماده شدن و درست کردن موهاش و انتخاب لباس مناسب میکنه، میاد از من میپرسه که چطور شده. بیشتر وقتا فوق العادس، گاهی هم نه.
مثلا موهاش رو مدلی درست کرده که بهش نمیاد، یا یه جفت چکمه پوشیده که تازه مد شده و مثلا قراره هنری باشه، ولی اصلا قشنگ نیست؛ من نظر واقعيم روبهش میگم، اونم ناراحت میشه، قهر میکنه میره دوباره از اول حاضر میشه و در نهایت به مهمونی هم دیر میرسیم! آقایون معمولا در چنین شرایطی دروغ میگن که به احساسات همسرشون لطمه نزنن. ولی من اینکارو نمی کنم. چرا؟ چون صداقت در رابطه ما، خیلی مهمتره از آرامشه. آخرين نفری که من باید جلوش، مجبور به سانسور خودم و عقایدم باشم، همسرمه!
گاهی لازمه رابطه رو تموم کرد
در مورد اهمیت فداکاری و گذشت توی فرهنگ ما، زیاد از حد حرف زده شده. مثل سریال شهرزاد، هر فیلم و داستان عاشقانهای رو نگاه کنید، یک طرف رابطه داره خودش رو برای اون یکی، تلف میکنه. که چی بشه؟ طرف دوستش داشته باشه!
حقیقت اینه که استانداردهای ما، از یک رابطه درست و حسابی، واقعا اشتباهن. اگه رابطه ای تموم بشه و یکی از طرفين، نمرده باشه، ما تصور میکنیم یک شکست بزرگ اتفاق افتاده. در حالیکه این واقعا احمقانه هستش! قبل از اینکه به طرفین، آسیب بیشتری برسه، گاهی اوقات
تنها چیزی که میتونه یک رابطه موفق رو بسازه، تموم کردن به موقع اون رابطه هستش و اینکه ما حاضر باشیم بعضی روابط رو پایان بدیم، به این معنيه که برای خودمون مرزهای مشخصی قائل هستیم و اینطوری، میتونیم که به خودمون و
پارتنرمون اجازه رشد بدیم. وقتی رابطه مون رو جوری بپرستيم که از خودمون، ارزشهامون، نیازهامون و هرچیز دیگه در زندگیمون، مهمتر باشه، محیط بیماری رو ایجاد میکنیم که در اون، هیچ مسئولیتپذیریای وجود نخواهد داشت. در این فضا، هیچ دلیلی نداریم که روی خودمون کار کنیم و بزرگ بشیم، چون پارتنرمون وظیفه داره در هر شرایطی کنار ما باشه. پارتنرمون هم روی خودش و برای رشدش، تلاشی نمیکنه، چون ما وظیفه داریم در هر شرایطی کنارش باشیم. پس این جمله که “مرگ از هم باید جدامون کنه” جمله مزخرفی بیش نیست!
نقاط ضعف پارتنرتون رو بپذیرید
میلان کوندرا، در کتاب مشهور “سبکی تحمل ناپذیر هستی” میگه مردها دوجورن:
- دسته اول: اونهایی که دنبال زن کامل میگردن و هرگز پیداش نمیکنن
- دسته دوم: اونهایی که خودشون رو متقاعد میکنن، زنی که باهاش هستن، کامله!
نظر آقای کوندرا کاملا درسته، خیلیها سعی میکنن ماهيت پارتنرشون رو تغییر بدن و دقیقا به يه موجود بینقص تبدیلش کنن، یا اینکه خودشون رو دچار این توهم میکنن که پارتنرشون بی ایراده. دقت کنید که اصلا قضیه پیچیدهای در کار نیست: اینکه هر شخصی ایرادها و نقاط ضعفی داره و اینکه شما نمیتونید کسی رو به زور تغییر بدید.
بنابراین، باید با کسی ازدواج کنید که بتونید نقاط ضعفش رو بپذیرید، یا حتی اون نقاط ضعف رو دوست داشته باشید. با این اوصاف، بهترین مقیاس سنجيدن میزان عشق شما به یک نفر، اینه که ببینید چه احساسی نسبت به نقاط ضعف اونها دارید. اگه اونها رو پذیرفتید یا حتی بهشون علاقه دارید نشون دهنده صمیمیت واقعی، بین شماست.
یکی از بهترين بيانات این ایده از افلاطون، به شکل یک افسانه بوده. افلاطون نوشته که انسانها در گذشته، کامل بودن. مرد وزنی وجود نداشته. هیچ کمبودی در کار نبوده و اونقدر قدرتمند بودن که روزی، خدایان رو به چالش کشیدن.
خدایان نمیخواستن که انسانها رو به کل از بین ببرن، چون میخواستن افرادی باشن که بتونن بهشون حکومت کنن؛ ولی لازم بود کاری انجام بدن که انسانها رو رام کنن و در واقع، حواس انسانها رو پرت کنن. به همین دلیل، زئوس، اونها رو به دو نیم کرد. هر انسانی رو به یک مرد ویک زن تقسیم کرد و اونها رو وادار کرد که مدت زمان زندگی فانیشون در سیاره زمین رو، به دنبال نیم دیگرشون بگردن، که دوباره کامل و قدرتمند بشن.
اما این کمال، از به هم رسیدن دو موجود بدون ایراد و کامل، به وجود نمیاد، بلکه دو انسان ناقص به هم بر میخورن و دوباره هم دیگه رو کامل میکنن. شاید نقاط قوت ما باشن که هم رو جذب میکنن، ولی نقاط ضعف ما هستن که تصمیم میگیرن، آيا با هم میمونیم یا نه؟