آسونه بزرگ شدن با این فکر که احساسات می تونن راهنمای قابل اعتمادی برای ما و اطرافیانمون باشن. به این تز خوشبینانه میشه بگیم نظریه جام آینه گون. که یعنی انگار داریم به دنیا از ورای یه شیشهی شفاف و بی خط و خش نگاه می کنیم. اما سنتی در فلسفه هست که هشدار میده حقیقت پیچیده تر از این حرف هاست. مکتبی به نام تشکیک و دیر باوری در یونان باستان تو قرن سوم پیش از میلاد می گفت که خیلی از برداشت های حسی ظاهرا سفت و سختمون رو نمیتونیم صحیح فرض کنیم، بلکه باید احساسات رو تسلیم روند رمز گشایی و ساماندهی کنیم. این جام آینه گون نیست. پر از خط و خش و نقطه کورو اعوجاجه. پس خرد برای شکاک ها در اینه که مدام گوش به زنگ باشیم و تن به این سوء تفاهم ندیم که به برداشت اول و حسمون اعتماد کنیم.
دلیلی برای اثبات غیر قابل اعتماد بودن احساسات
یه مثال کوچیک از اثر مخدوش کننده ذهن که یونانی ها ازش در حیرت بودن پدیده ای بود که با فرو کردن یه تیکه چوب تو آب رخ میده. بالافاصله به نظر میاد که چوب در نقطه تماس با آب شکسته ولی اگه چوب رو در بیاریم میبینیم که سالمه. شکاکین این مثال رو دریچه ای دیدن به حقیقتی عظیم. این که حواس خطا کار هستن. امور اغلب اون طور نیستن که به چشم میان. شک در اندیشه ها نیروی پیشران دانش امروزی شد. در نیمه قرن 16 کوپرنیک فیلسوف و ستاره شناس لهستانی نشون داد که خورشید به دور زمین نمیگرده. حالا مهم نیست حواس ما برای هزاران سال به ما چی گفتن منطق چیز دیگه ای میگه.
ولی شکاک ها فقط به خطاهای حواس در ستاره شناسی علاقه مند نبودن. حیرت زده بودن از خطاپذیری ما تو زندگی های شخصیمون وقتی که تحت تأثیر عواطف هستیم. مثلا حواس اغلب گرفتار خلق و حس و حال لحظهای هستن. یه جور آب و هوای عاطفی که افق ذهن رو تحت شعاع قرار میده. معمولا نمیدونیم این خلق و حالمون از کجا اومده کی برطرف میشه یا حتی خبر نداریم که اصلا وجود داره ولی همین خلق و حاله که سرنوشت عقایدمون رو تعیین میکنه. تو یه مود ممکنه خودمون رو خوشبخت بدونیم با یه آینده روشن و حس حق شناسی درباره اطرافیان و چند ساعت بعد به اینکه دنیای بیرون تغییر کرده باشه تو یه حال دیگه ممکنه درباره همه چیز تجدید نظر کنیم.
بخش خبیثانه داستان اینه که اصلا متوجه نیستیم که تحت تأثیر یه خلق خاص هستیم فقط حس میکنیم که دوستامون که تا دیروز دوستشون داشتیم دیگه خوب نیستن یا شغلمون که کلی بهمون نفع رسونده چرته. خستگی یه عامل خاص و مهمه که در سکوت و خفا قضاوتمون مون رو مختل میکنه.
تأثیر خستگی بر افکار و احساسات ما
شکاک قرن نوزدهمی نیچه میگفت وقتی خسته ایم افکاری که فکر کردیم مدت ها قبل شکستشون دادیم به ما حمله ور میشن. خیلی مهمه ولی خیلی هم نادر و سخته که تشخیص بدیم خستگی دیدگاه مارو تغییر داده و نه حقایق عینی در دنیا. بیشتر دلمون میخواد نتیجه بگیریم که ناگهان از بشریت بیزار شدیم ولی واقعیت اینه که نیاز فوری به خواب داریم. ما دوست داریم نتیجه گیری کنیم که به نتایج جالبی در مورد انسان ها رسیدیم تا اینکه به نیازمون به خواب اعتراف کنیم.
تأثیر شهوت بر افکار و احساسات ما
شهوت هم میتونه قضاوت رو به هم بزنه و تو یه آدم غریبه مهربونی و لطفی رو میبینیم که میتونه جایگزین همسر فعلی ما بشه اما واقعیت اینه که این فقط یه پروفایل خوشگله و احتمالا نه چیزی بیش از این. فیلسوف شکاک آلمانی شوپنهاور میگه بالافاصله بعد ار ارضاء جنسی صدای قهقهه ابلیس رو میشه شنید.
درک اینکه ذهنمون چقدر عیب و ایراد داره زیربنای شکاکیت عاطفی و احساسی رو تشکیل میده. مهارت آگاهی از قدرت گمراه کننده احساسات روی قضاوتمون. فلاسفه یونان باستان که آسیب پذیری های ذهن رو بررسی کرده بودن توصیه کردن باید یاد بگیریم موضعی اتخاذ کنیم به نام اپوکی که میشه ترجش کرد به خویشتنداری یا تعلیق قضاوت. با آگاهی از میل به خطا دیگه تو تصمیم ها عجله نمیکنیم در مقاطع مختلف زمان بازبینی شون می کنیم. مخصوصا باید حواسمون به اثر هیجانات جنسی و خستگی روی شکل گیری تصمیماتمون باشه.
به دلایل تاریخی ما مزایای شکاکیت عاطفی رو به رسمیت نشناختیم. جنبش رمانتیک قرن نوزدهم این عقیده گول زننده و فاجعه بار رو برامون به ارث گذاشته که حسمون مارو به حقیقت رهنمون میکنه ولی اگه گاهی لطف کنیم و به احساسمون گوش نکنیم در مقابله با مشکلات ذهنیمون خیلی پیشرفت می کنیم. به جاش باید صبر کنیم تا حس های غیر مفید بگذرن و رد بشن.
باید قبول کنیم که ما تهش ماده بیولوژیک غلیظی هستیم که از ورای یه شیشهی مات و کثیف به واقعیت نگاه می کنیم بنابراین باید مدام قضاوتمون رو تعلیق کنیم، تکانه ها رو تعدیل کنیم مواظب غذامون باشیم و سعی کنیم زودتر بخوابیم.