در این مطلب خواهید خواند:

پایه فرضیه اصلی اکهارت تله این است که گذشته، تنها در خاطرات است و آینده نیز تجسم ذهنی ما است. پس تنها چیزی که واقعی است “زمان حال” می باشد.

اگر بتوانید در زمان حال زندگی کنید، خواهید توانست به تمام درد و رنج های خود پایان دهید و در تمام تلاش هایتان موفقیت کسب کرده و روشن شوید. اکهارت تله می گوید که تمام عذاب‌های ما، به دلیل مداومت بخشیدن به افکار گذشته و آینده پدید می آید. در حالی که آرامشی که به دنبال آن هستیم، همیشه در دسترس ما بوده است. زیرا خودمان منبع آن هستیم. تمام کاری که باید انجام دهیم این است که در زمان حال زندگی کنیم.

  • احساسات، واکنش‌های فیزیکی به افکارمان هستند. تمرکز کردن روی واکنش‌های فیزیکی‌مان، به ما کمک می‌کند که متوجه شویم دارای چه نوع افکاری هستیم.
    زمانی که ما به افکار تلخ و عذاب دهنده گذشته‌مان استمرار می‌ورزیم، باعث ایجاد دردمندی بدن می‌شویم. دردمندی بدن، مانند یک منبع انرژی منفی می‌باشد و ما را وادار به کارهایی با پیامدهای منفی می‌کند.
  • مردم، گرفتار ناخرسندی عادی هستند که منتهی به نارضایتی و ملالت می‌شود. آن‌ها فکر می‌کنند که زندگی همین است. وقتی که به مشکل برمی‌خورند، عمیقا سردرگم می‌شوند.
  • بدن درونی ما، جهان فیزیکی و برونی ما را به حرکت در می‌آورد. بدن درونی، به مانند پلی برای رسیدن به خود واقعیمان (همان وجود ناپیدا) عمل می‌کند.
  • عشق و نفرت با هم مرتبط هستند. هر رابطه عاشقانه‌ای، نهایتا به نفرت تبدیل می‌شود. رابطه‌ها، نه برای به دست آوردن خوشحالی و کامل شدن، بلکه برای آگاه شدن و حرکت به سمت روشن شدگی هستند.

چکیده کتاب نیروی حال (The Power of Now) نوشته اکهارت تول

کتاب نیروی حال، دارای 10 فصل است و محتوای آن به صورت سؤال و جواب می باشد. این سؤال‌ها، بر مبنای سؤال‌های مطرح شده توسط تماشاچیان در طول سخنرانی‌های تله می‌باشد. سؤال‌هایی که به خوانندگان این کتاب کمک می‌کند تا افکار خود را بیان کرده و راحت‌تر بتوانند مفاهیم را درک کند.

ایده‌های تله دارای 5 مفهوم پایه می‌باشند:

  1. هیچ وجود خارجی‌ای نمی‌تواند شما را کامل کند.
  2. نفس ما ریشه تمام دردهایمان است.
  3. آرامش واقعی فقط می‌تواند از درون وجود خودتان پدیدار شود.
  4. به جای گذشته و آینده، وقت خود را در زمان حال سپری کنید.
  5. چالش‌های زندگی را با آرامش و کمال میل بپذیرید.

چکیده فصل اول کتاب نیروی حال

هیچ وجود خارجی‌ای نمی‌تواند شما را کامل کند

کامل بودن به این معنی است که در زندگی آرامش داشته باشید و از کسی که هستید لذت ببرید. همه ما به دنبال چیزی هستیم که ما را کامل کند. آن چیزها ممکن است: ثروت، عشق و یا فلسفه اعتقادی یا پاسخ به سؤال هایی باشد که در زندگی داریم. شاید بعضی از ما به شدت دنبال چیزهای دیگر بگردیم، اما همه ما می‌خواهیم که احساس کامل بودن کنیم.

هیچ وجود خارجی ای نمی‌تواند ما را کامل کند. ما از قبل كامل، و از درون بی‌نقص هستیم، فقط احتیاج داریم که از بی‌نقصی وجودمان آگاه شویم.

روابط نمی‌توانند شما را کامل کنند

وجود بشر به انواع رابطه احتیاج دارد: عاشقانه، خانوادگی، دوستانه، هم دانشگاهی، همکار و … . اما نباید در این رابطه‌ها به دنبال كمال باشیم. ما تمایل داریم که فکر کنیم تمام رابطه‌ها، به خصوص از نوع عاشقانه، فقط برای این هستند که به ما احساس خوشبختی بدهند. این تصور غیر واقعی، زمانی که رابطه با شکست مواجه می‌شود، باعث عذاب کشیدن ما خواهد شد.

روابط روشن شده به عنوان پیشرفت معنوی

لازم است بدانیم هدف اصلی از روابط این است که فرصتی فراهم آورند تا ما را از وجود حقیقی‌مان با خبر کنند. با در نظر گرفتن این اصل، روابطمان، به روابط روشنگرانه تبدیل خواهد شد و به ما در پیشرفت روحی و معنوی‌مان کمک خواهد کرد.

قدم‌های زیر را در جهت تبدیل روابط خود به روابط روشنگرانه بردارید:

  • دست از قضاوت کردن خود بردارید و معایب خود را بپذیرید.
  • دست از قضاوت کردن دیگران بردارید و معایبشان را بپذیرید.
  • قبول کنید که عشق و نفرت، هر دو، دو روی متفاوت یک سکه هستند. چیزی که ما به عنوان یک رابطه عاشقانه می‌شناسیم، معمولا از ابتدا دارای نقص می‌باشد. این رابطه شکست می‌خورد، به دلیل اینکه نه ما و نه شریکمان از وجود حقیقی مان آگاهی نداریم. نفسمان عاشق می‌شود و بعد کارمان به تنفر از یکدیگر می رسد. عشق واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که نفس‌مان را کنار گذاشته و از وجود واقعی‌مان خبردار شویم (با کل وجودمان عاشق شویم نه صرفا با جسم‌مان). پس قبول کنید که این روابط مانند جنگی می‌ماند که در آن دچار احساسات منفی، بازیچه کسی شدن و … می‌شوید.
  • وقتی که شخصیت منفی‌تان پدیدار می‌شود، به جای واکنش به احساساتتان، از واکنش نشان دادن خودداری کنید. این را بخشی از تمرین روحی خود کنید. وقتی احساسی بروز می‌کند، مراقب احساساتتان باشید و بدون واکنش نشان دادن به آن، قضیه را پایان دهید.

موفقیت نمی تواند شما را کامل کند

دستاوردها و بلندپروازی به زندگی جهت می‌دهند و هدف‌های با ارزشی هستند. اما به گفته اکهارت اگر فکر کنیم با موفق شدن، کامل می‌شویم، اشتباه است. زیرا موفقیت شدید بر آینده تمرکز می‌کند. باورمان این است که تا قبل از اینکه موفق شویم هنوز ناقصیم. ولی اگر سخت تلاش کنیم، در آینده کامل خواهیم شد که این فرضیه اشتباهی است چرا که ما از ابتدا کامل هستیم، هدف بیرونی زندگی‌تان می تواند هر چیزی باشد، اما هدف درونی و اصلی هر انسان، زندگی کردن در لحظه است.

بهترین سبک زندگی، حاضر بودن در زمان حال می‌باشد. اگر این هدف را بدست آورید، هدف بیرونی و ظاهری نیز به راحتی بدست می‌آید. چرا که دیگر خوشبختی‌تان با آن گره نخورده است.

پس یک راه بهتر زندگی کردن، این است که روی لحظه‌ها تمرکز کرده و پی ببریم که ما از قبل کامل هستیم. ما هنوز می‌توانیم هرچه را که می‌خواهیم به دست آوریم، اما به دست آوردن آن‌ها ربطی به کامل شدن ندارد.

ذهنیتی که در ابتدا مشکل را به وجود آورده، نمی تواند آن مشکل را حل کند

بسیاری از مردم تلاش می‌کنند به راهی که به خوشبختی منجر می‌شود، فکر کنند. اما ذهن ما هیچ‌گاه نمی‌تواند مشکلاتی را که خودش در وهله اول با یک ذهنیت به وجود آورده، با همان ذهنیت حل کند.

به هنگام تلاش برای روشن شدگی، بزرگترین مشکل، ذهن‌مان است. چرا که ذهن، همواره در حال تفسیر زنده، قضاوت‌ها و فکرهای بحرانی می‌باشد. این تفاسیر، دید واقع گرایانه‌مان را منحرف کرده و وجود ما را از تردید و ترس پر خواهد کرد. باید آگاه باشیم که ذهن‌مان ما را تعریف نمی‌کند. بلکه ما تماشاگران افکارمان هستیم.

روشن شدگی چیست؟

روشن‌شدگی به معنا عروج از سطح افکار است. هنگامی که تمام افکارتان را متوقف می‌کنید، از خود حقیقی‌تان آگاه می‌شوید. آن‌هم نه صرفا به عنوان متفکری که می‌اندیشد، بلکه به عنوان کسی که ورای افکارش حضور داشته و منشأ و نحوه به وجود آمدن آن‌ها را می‌داند. سپس، با منشأ حیات و کائنات، ارتباط روحی برقرار می کنید. این روشن شدگی می باشد.

چگونه از سطح افکارتان فراتر روید؟
  1. مراقب افکارتان باشید.
  2. بگذارید افکارتان شکل بگیرند.
  3. آن‌ها را بدون وابستگی یا قضاوت تماشا کنید.
  4. هنگامی که احساس کردید در حال غرق شدن در افکارتان هستید، به آرامی توجه تان را به زمان حال آورده و دوباره به مراقبت بپردازید.

با تکرار این فرآیند فکری، هر زمان که احساس گم شدن در افکار را کردید، خواهید فهمید که وجود حقیقی‌تان تنها به مانند تماشاگری است که دارد افکار را بر روی صحنه تماشا می کند.

تمرین:
  1. فکر کنید و ببینید روابطتان به هدف برآورده سازی چه اهدافی بوده است.
  2. از کنترل کردن روابط خود و تمامی انتظاراتی که از آنها دارید، امتناع کنید.
  3. حقیقت افراد اطرافتان را شناخته و اگر می‌توانید آن‌ها را بپذیرید.
  4. تمام درد و رنج‌هایی که همراهانتان در گذشته به شما زده‌اند را بپذیرید و رهایشان کنید.
  5. نشستن بر روی یک صندلی و نظارت بر افکارتان، بدون قضاوت و تفسیر کردن را تمرین کنید.

چکیده فصل دوم کتاب نیروی حال

نفس، ریشه تمام دردهای بشری

نفس چیست؟ نفس، بخشی از آگاهی ما نیست، بلکه تنها ساخته ذهن است. باعث ایجاد تفرقه بین ما و خود عالی و همچنین بقیه جهان هستی می‌شود.

ماهیت وجودی در بین تمام موجودات هستی، حتی اجسام بی‌جان، مشترک است. این ماهیت، روایت‌گر ذات کائنات نیز می‌باشد. اما نفس باعث می‌شود فکر کنیم که به این جهان معنوی متصل نیستیم. در این حالت، خود را وجودی تنها می‌بینیم که در این جهان بی‌رحم، ساکن است. این همان نفس است که می‌خواهد کمال را در وجودهایی خارج از خود پیدا کند.

نفس، از طریق ایجاد اختلال زنده می‌ماند

نفس از ایجاد اختلال تغذیه می‌کند. نفس فکر می‌کند که دیگری می‌خواهد آن را نابود کند. نفس ما نیاز به کنترل داشتن بر امور را به ما القا می‌کند. همین‌طور نفس ما با نفس دیگران درگیر می2شود و همین مسئله باعث ایجاد تمام رنج‌های دنیا است.

نفس، باعث ایجاد کشمکش در درون و برون یک فرد می‌شود. شرایط زندگی که ما با برچسب بد و ناگوار طبقه بندی می‌کنیم، در اصل خنثی هستند. اما این‌که نام‌شان بد تلقی می‌شود یا خوب، بستگی به احساسات ما دارد. اتفاقات خوب و بد همواره مانند یک چرخه در زندگی جریان دارند، اما نفس ما از ما می خواهد که به اتفاقات خوب نزدیک شده و از اتفاقات بد امتناع بورزیم. این درحالی است که در واقعیت، هم اتفاقات خوب و هم اتفاقات بد، برای درک بهتر معنوی از زندگی لازم است.

در مرحله بالاتر، هیچ خوب و بدی وجود ندارد. زمانی که به تفکری فراتر از خوب و بد می‌رسیم، همان زمان است که آرامش پیدا می‌کنیم.

نفس ما به دردمندی بدنمان متصل است

هنگامی که رنج و غم‌های گذشته را در ذهن‌مان نگه می‌داریم، دردمندی بدن ساخته می‌شود. هر زمان که با این رنج‌ها روبه رو می‌شویم، انتخاب با خودمان است که یک بار برای همیشه آن رنج2ها را حس کرده و بعد رهایشان کنیم. یا همچنان آن‌ها را در ذهنمان نگه داریم. معمولا، گزینه دوم انتخاب ما است. همین باعث می‌شود که دردمندی بدن بزرگ و بزرگتر شود. در این حالت، دردمندی به منزله منبع انرژی منفی‌ای که از بدی‌ها تغذیه می‌کند رفتار می‌کند. به علاوه، هنگامی که قدرتمند می‌شود، آن خاطرات بد را به خورد مغزمان می‌دهد تا از انرژی منفی دریافتی از مغز تغذیه کند.

حال نفس با ایجاد حس تنفر از افرادی که در گذشته باعث درد و رنج‌مان شده اند، بر آتش این معرکه دامن می‌زند.

برای از بین بردن دردمندی بدن خود مراحل زیر را دنبال کنید:
  1. رنج‌های گذشته تان را بپذیرید و یکبار برای همیشه رهایشان کنید. اتفاقی است که افتاده و به شما صدمه زده، اکنون دیگر گذشته‌ها گذشته است.
  2. هر چقدر که می‌توانید، در زمان حال اوقاتتان را سپری کنید. هرچقدر کمتر به گذشته فکر کنید، دردمندی بدن، به دلیل کمبود انرژی، ضعیف تر خواهد شد.
  3. اجازه ندهید که گذشته‌تان شما را تعریف کند. نفس برای زنده ماندن به ایجاد اختلال نیاز دارد. همین‌طور تمایل دارد این اختلال را از طریق رنج‌های گذشته ایجاد کند. اگر نتوانید خاطرات بد را برای همیشه رها کنید، نفس از طریق دردمندی بدن خود را شکل داده و از قلمرو خود محافظت می‌کند.
  4. به دردمندی بدن انرژی ندهید. زمانی که دارید به رنجی فکر می‌کنید، بر احساساتتان غالب شده و اجازه ندهید که دوباره فکر کردن به آن رنج، دردمندی بدنتان را قوی کند.
نفس و ترس روانی

دو نوع ترس وجود دارد: ترس واقعی و ترس روانی. زمانی که با خطری در زمان حال مواجه می‌شویم، ترسی واقعی را تجربه می‌کنیم. اما هنگامی که نگران وقوع حادثه‌ای در زمان آینده هستیم، ترس روانی را تجربه می‌کنیم. نفس و نفس، باعث به وجود آمدن ترس‌های روانی هستند، چرا که این ترس‌ها نوع دیگری از ایجاد اختلال هستند. نفس باعث می‌شود فکر کنیم که در آینده در خطر خواهیم بود. اضطراب ناشی از این تصور، در آینده باعث تقویت احساس نفس و درد و رنج های غیرضروری می‌شود.

همدلی واقعی چیست؟

برخی فکر می‌کنند اگر از مفاهیم خوب و بد فاصله بگیریم، دلسوزی و توانایی همدلی با دیگران را از دست می‌دهیم. در واقعیت برعکس این حالت درست است. وقتی از درک این مفاهیم آگاه شویم و با خود به آرامش برسیم، آن موقع است که می‌توانیم دلسوزی واقعی را احساس کنیم. شفقت واقعی، تحقق پیوند عمیق بین خود و همه موجودات دیگر است. وقتی از این پیوند آگاه شدید، می‌توانید فراتر از همدلی و همدردی قرار بگیرید و احساس شفقت واقعی کنید.

تمرین:
  1. تمامی رنج‌های گذشته را بپذیرید و یکبار برای همیشه رهایش کنید.
  2. تلاش کنید تا ترس‌های روانی را شناخته و روی شکست ترس‌های غیرواقعی تمرکز کنید.
  3. مطمئن شوید که احساس شادی در شما، به منبع بی‌پایانی متصل است.

چکیده فصل سوم کتاب نیروی حال

آرامش واقعی، تنها از درون خودتان سرچشمه می‌گیرد

نفس باعث می‌شود تا در چیزهای خارجی به دنبال خوشبختی باشیم، غافل از اینکه آرامش واقعی از وجود خودمان سرچشمه می‌گیرد. حقیقت وجودمان که از ذات هستی و منبع كمال است، در درون‌مان دفن شده است. هنگامی که این حقیقت را شناسایی کنیم، به آرامش غیرقابل وصف و لذتی فراوان دست می یابیم.

بدن درونی

بدن درونی، در واقع همان انرژی با نیروی حیاتی است که شما و صدها هزار موجود دیگر را به حرکت واداشته است. جسم فیزیکی شما تنها یک ظاهر است و شما تنها از طریق بدن درونی خود می‌توانید به حقیقت وجودتان دست یابید.

با استفاده از بدن درونی، شما قادر به زندگی در زمان حال خواهید بود. این روش به شما کمک می‌کند که در زمان حال تمرکز کنید و از گم شدن در افکار دور شوید. برای متصل شدن به بدن درونی خود از جسم فیزیکیتان شروع کرده و با توجه به دستورالعمل های زیر پیش بروید:

  1. چشمانتان را ببندید و بر روی بدنتان تمرکز کنید.
  2. روی تمام احساسات لطیفی که در دست و پا و درون بدنتان رخ می‌دهد، تمرکز کنید. به هر احساس خارش، انبساط و یا انقباضی که در بدنتان رخ می‌دهد، دقت کنید.
  3. انرژی‌ای که در بدنتان جریان دارد و کل وجودتان را درگیر کرده، احساس کنید.
  4. به جای تمرکز روی قسمت خاصی از بدن، روی انرژی کل بدن تمرکز کرده و به آن فکر نکنید. آن را فقط احساس کنید. از کلمات نیز استفاده نکنید.
  5. تصور کنید که بدنتان می‌درخشد، همچنین تصور کنید چراغی که بدن درونی تان را درخشان کرده، آگاهیتان می‌باشد.
  6. زیاد به علائم بصری وابسته و جذب آن‌ها نشوید. چرا که ذهنتان دوباره شروع به درگیر شدن خواهد کرد.
  7. به طور منظم این تمرین را تکرار کرده و در هر مرحله در پی یافتن بدن درونی خود باشید.
مزایای متصل شدن به بدن درونی

در این عمل، مزایای روانشناسی متعددی وجود دارد. همچنین باید در نظر بگیرید که این یک توصیه پزشکی نیست، بلکه تنها یک پیشنهاد است. اکهارت برای اثبات ادعای خود، به هیچ مدرک خاصی استناد نمی‌کند. تنها می‌گوید که اگر انجام دادید و مؤثر واقع شد، همین کافی است.
اما متصل شدن به بدن درونی و تماشای رسیدن به اهداف زیر، ضرری به شما نمی رساند:

  1. به این ترتیب، روند پیری را کاهش می‌دهید. هنگامی که روی بدن درونی تمرکز می‌کنید، تک تک سلول‌های بدنتان از انرژی کائنات تغذیه کرده و روند پیری کند می‌شود.
  2. سیستم دفاعی بدنتان را قوی تر کرده و از بیماری‌ها اجتناب می‌کنید.
  3. قدرت ذهن خود را ارتقاء داده و مانع ورود افکار منفی می‌شوید.
تمرین:
  1. چشمانتان را ببندید و احساسات مختلف داخل بدنتان را احساس کنید.
  2. اگر نمی‌توانید انرژی جاری در بدنتان را حس کنید، فقط روی احساسات ظریف بدنتان تمرکز کنید.
  3. احساس کنید که بدنتان درخشنده شده است.
  4. برای آرامش ذهن سرکشتان، روی تنفس صحیح تمرکز کنید.

چکیده فصل چهارم کتاب نیروی حال

به جای گذشته و آینده وقت خود را زمان حال سپری کنید

ذهن و زمان جدانشدنی هستند. اگر بتوانید توهم زمان را از میان بردارید، می توانید ذهن خود را آزاد کنید.
گذشته همواره یک خاطره است و آینده نیز یک رویا، تنها لحظه واقعی، زمان حال می باشد. پس اگر تنها زمان حال واقعیت دارد، مفهوم زمان چگونه معنی پیدا می کند؟

پاسخ این است که زمان، تنها توهم است. واقعیت، زمان حال است و هیچ چیزی خارج از مفهوم حال گنجانده نمی‌شود. دلیل اینکه اکثر مردم از ورزش‌ها و تفریح های ماجراجویانه لذت می‌برند، این است که هنگام مواجهه با موقعیتی حساس یا خطرناک، به تنها چیزی که فکر می‌کنند زمان حال است. تلاش نکنید که مفهوم بی‌زمانی را به صورت ذهنی درک کنید، بلکه آن را احساس کنید.

زمان روانی، در مقایسه با زمان ساعتی

اکهارت دو نوع زمان را در نظر می‌گیرد: زمان ساعتی که برای زندگی در دنیای واقعی استفاده می‌شود. دوم، زمان روانی که برای زندگی در خاطرات گذشته و رویاهای آینده به کار می‌رود و واقعی نمی‌باشد.

زمان غیرواقعی، باعث بروز تمام احساسات منفی و رنج های این دنیا می شود. ما اکثر وقت خود را صرف گذشته و تفکر در مورد کارهایی می‌کنیم که به خیال خودمان امور را بهبود خواهد داد. جنگ‌ها برای به وجود آمدن آرامش و صلح پدید می آیند، اما آیا این بهانه، دیوانگی نیست؟

تفاوت بین خود زندگی و شرایط زندگی

برای بهبود بخشیدن به زندگی خود از زمان روانی استفاده می‌کنیم. اما حیات، ذات وجودی همه کائنات می‌باشد که در اعماق وجود هرکدام از ما حضور دارد و تنها راه پیدا کردن آن، زندگی در زمان حال است، نه غرقه شدن در افکار.

حیات ما، از قبل کامل است، اما شرایط زندگی می‌تواند کامل نباشد. اگر لحظاتمان را در زمان حال سپری کنیم، متوجه خواهیم شد که زندگی ما، نیازی به رشد و کامل شدن ندارد. این به آن معنی نیست که نباید برای بهبود بخشیدن و جذاب‌تر کردن لحظه‌های زندگی تلاش کنید. اما بایستی با زندگی کردن در زمان حال، از حیات خود قدردانی کنید.

نیروی حال

تمام تلاش اکهارت بر این بوده که به خوانندگان آموزش دهد تا جای ممکن، زندگی‌مان را در زمان حال سپری کنیم. زمانی که به صورت کامل در زمان حال بسر می برید، از هر آنچه که بیرون و درون شما اتفاق می افتد، هشیار و آگاه هستید. در اعماق خودتان در حال کندوکاو هستید و به سرچشمه انرژی موجود در جهان هستی متصلید. هیچ وجود خارجی‌ای نمی تواند شما را کنترل کند و در هر زمان، آماده مقابله با تمام موقعیت‌هایی هستید که زندگی، در برابر تان قرار می‌دهد.

زمان حال آنقدر قدرتمند است که می‌تواند تمام مشکلات ما را حل کند، از قبیل:

  • با آزاد کردن فکرمان از درگیر شدن در دام احساسات، باعث ایجاد روابط روشنگرانه می‌شود.
  • به درد و رنج هایی که منشأ آنها گذشته است، خاتمه می‌دهد.
  • به اضطراب و فکرهای مشوش کننده آینده خاتمه می‌دهد.
  • کاری می کند تا بدون گرفتار شدن در گذشته و آینده، در هرکاری موفق شویم.
  • به ما آموزش می دهد که چگونه سرعت افکار خود را کم کرده و ذهنمان را کنترل کنیم.
  • کمک می کند تا نفس مان را کنترل کنیم.
  • برای رسیدن به روشن شدگی به ما کمک خواهد کرد.

راهکارهای ذهن برای جلوگیری از توجه به زمان حال

1. چشم پوشی از حال

ذهن برای مشخص کردن هویت خود، از گذشته، و برای مشخص کردن اهداف، از آینده استفاده می کند. در حالی که از زمان حال به طور کامل چشم پوشی می کند. این راهکار ذهن تقریبا در هر انسانی وجود دارد.

2. ناهشیاری معمول

ناهوشیاری، حالتی از ذهن است، که در افراد تحت کنترل نفس به چشم می خورد. آنها از اضطراب و نارضایتی دائمی رنج برده و زندگی کسل کننده‌ای دارند. اکثر مردم بر این باورند که این وضعیت بی روح و جان، همان چیزی است که آن را زندگی می‌نامیم.

3. ناهشیاری عمیق

حالتی شدیدتر از ناهشیاری معمول وجود دارد که آن را ناهشیاری عمیق می نامند. کسانی که از ناهشیاری معمول رنج می برند، برای کاهش رنج خود، به خوشی های زودگذر مانند: الكل، سیگار، خرید کردن، غذا، دارو، تلوزیون و … پناه می برند. اما به زودی این خوشی های زودگذر، لذت خود را از دست داده و به یک اعتیاد تبدیل می شود.

وقتی اوضاع نابسامان می شود، مردم در یک ناهشیاری عمیق فرو می روند. در این مرحله، آن ها غمگین و افسرده شده و احساس گم شدگی و گیج شدن دارند. آنها لابه لای لذات بیرونی، به دنبال درمان می گردند، اما هیچ سودی نمی‌برند.

4. ذهن، زمان حال را به عنوان دشمن جلوه می‌دهد

ذهن، هنگامی از این راهکار استفاده می کند که شرایط جاری زندگی بر وفق مراد نباشد. اگر شما در مواجهه با مشکلی ناراحت کننده هستید، ذهن در تلاش است که با پیشکش کردن خاطرات گذشته و رویاهای شیرین آینده، شما را از این ناراحتی دور نگه دارد.

5. منتظر ماندن برای زندگی کردن

یکی دیگر از راهکارهای ذهن، نگاه داشتن فرد در حالتی از انتظار است. اکهارت در این باره می‌گوید:

خیلی از افراد، كل عمرشان را منتظر شروع زندگی می‌مانند. براساس این راهکار، شما همواره نگران آینده هستید و به این فکر می‌کنید که چگونه می‌توانید آینده ای بهتر از زمان حال داشته باشید. از آن‌جا که نسبت به موفقیت آینده خود، وسواس نشان می‌دهید، عمیقا در زمان حال سپری نمی‌کنید.

تمرین:
  1. ارزیابی کنید و ببینید که ذهن شما از کدام راهکار استفاده می کند تا شما را از زمان حال دور نگه دارد.
  2. از شهود باطنی خود برای زندگی در لحظه استفاده کنید.
  3. وقت خود را در زمان روانی سپری نکنید و در زمان حال زندگی کنید.
  4. به لحظه های زندگی خود دقت کرده و برای پیشرفت آن تلاش کنید. اما همیشه به زمان حال برگردید و روی آن تمرکز کنید.

چکیده فصل پنجم کتاب نیروی حال

چالش‌های زندگی را با آرامش و کمال میل بپذیرید

در فصل پنجم کتاب “نیروی حال“، اکهارت راجع به تسلیم شدن در مقابل چالش ها صحبت می‌کند. اما منظورش از تسلیم شدن، چیزی نیست که در ظاهر بیان می‌شود. منظور او تسلیم کردن انرژی منفی می‌باشد، نه تسلیم شدن عقیدتی. این مفهوم باعث سوءتفاهم توسط خوانندگان کتاب اصلی شده است.

شاید مفهومی که او بیان داشته را بیشتر بتوان به فلسفه رواقیون شبیه دانست. فلسفه‌ای که در آن تسلیم شدن، به معنای واگذاری و رها کردن می‌باشد.

چیزی که او درباره آن صحبت می‌کند این است که هنگامی که اتفاق بدی برای ما می‌افتد، واکنش اولیه ما معمولا منفی است. یعنی واکنش‌هایی از قبیل: شوکه شدن، مقاومت کردن، عصبانیت، ناراحتی و … . این انرژی‌های منفی با خود انرژی منفی بیشتری می‌آورند، و مانع از فعالیت‌های مثبتی می‌شوند که ما می‌توانیم برای حل آن مشکل انجام دهیم.

به جای واکنش های منفی در هنگام وقوع اتفاقات بد، صرفا با قبول اینکه آن اتفاق افتاده و بدون اینکه باعث منفی شدن احساسات شما شود، انرژی منفی خود را تسلیم کنید.

به خاطر داشته باشید که شما در کمال آرامش و به شکلی بسیار طبیعی، در حال مواجه با آن مشکلات هستید. شاید در خارج از شما اتفاقاتی رخ دهد، اما درونتان سرشار از آرامش می‌باشید. در نتیجه، معنی و مفهوم تسلیم شدن در برابر چالش های زندگی، به معنی آن می‌باشد که با آرامش کامل، با آن شرایط مواجه شویم.

جایی در اعماق وجودمان، نوعی هسته بنیادین قوی نهفته است که عوامل خارجی بر آن بی تأثیر است و تنها راه رسیدن به تجربه آن، درک صحیح مفهوم تسلیم شدن در برابر چالش ها می‌باشد.

تنها زمانی شجاعت کافی، استقامت درونی و انرژی ای سرشار از ایمان را برای غلبه بر مشکلات در اختیار داریم که به تمام قدرت های مثبت درون خود رسیده باشیم.

استفاده اکهارت از کلمه “تسلیم”، به معنای در پیش گرفتن طرز فکر شکست نیست. بلکه به معنای طرز فکری سازنده می‌باشد که امیال مثبتی را برای رودررویی با چالش های زندگی بوجود می‌آورد.

چگونه انرژی منفی مقاوم را حذف کنیم؟

در خصوص افراد کنترل‌گر اگر کسی در حال تلاش برای مداخله در امورتان و یا کنترل شما باشد، شاید حس کنید باید در مقابل او بایستید. اما مقاومت کردن، تنها شما را در برابر آنها آسیب‌پذیرتر نشان خواهد داد و اگر سعی کنید تا از دست آنها فرار کنید، ممکن است خود را در چنگال فرد دیگری ببینید. تسلیم شدن در این مواقع به معانی زیر می‌باشد:

شرایط و فردی را که در حال مداخله یا کنترل است، بپذیرید.

  • از فهمیدن اینکه افراد مورد علاقه تان آنی نبودند که انتظار داشتید، احساس درد خواهید کرد. این درد را به خوبی حس کرده و برای همیشه رهایش کنید.
  • تصمیم بگیرید که دیگر اجازه ندهید کسی روی شما تأثیر بگذارد. حال یا رابطه خود را با فرد کنترلگر قطع کنید، یا با اخلاقیات او کنار بیایید. ولی تحت هر شرایط نباید از آنان تأثیر بپذیرید.
  • افرادی که سعی بر کنترل دیگران دارند، با تحریک احساسات آنان، کار خود را راحت تر می کنند. یاد بگیرید که هنگام انجام این کار، در زمان حال بمانید. در نتیجه، وقتی می خواهند با انجام فعالیتی، احساسات شما را برانگیزند، شما از آن آگاهید. مراقب باشید و نگذارید شما را کنترل کنند.
  • هنگامی که احساسات منفی خود را از این وضعیت جدا می کنید، متوجه خواهید شد که دیگر احساس ضعف ندارید. همچنین، قدرتتان به شما اجازه “نه” گفتن به آن افراد را می‌دهد.

در مواجهه با بیماری

هنگامی که با بیماری جدی ای روبه رو هستید، ” تسلیم شدن” آخرین کلمه‌ای است که مایلید بشنوید. اما به یاد بیاورید که تله نمی خواهد شما سرخورده تسلیم سرنوشت شده و آن را بپذیرید. او می‌خواهد انرژی منفی مقاوم خود را از بین ببرید. تسلیم شدن در این مورد به معانی زیر می‌باشد:

  • بپذیرید که بیماری شما به جسم فیزیکی شما صدمه می‌زند، اما خود عالی تان مانند همیشه کامل و بی نقص است.
  • به نیروی درونیتان متصل شوید و انرژی لازم برای مقابله با بیماری را بدست آورید.
  • به آینده جنگ تان در مقابل بیماری توجه نکنید، چرا که آینده، غیرواقعی می باشد. روی زمان حال تمرکز کرده و در لحظه بمانید.

هنگامی که این کارها را انجام دهید، متوجه خواهید شد که قدرتتان در مقابله با بیماری بیشتر خواهد شد. فاکتورهایی که در این قضیه نقش دارند، از قبیل: نوع بیماری، دسترسی به داروها و … می‌باشند.

اما با حذف این انرژی منفی، شما می توانید علی رغم تماشا کردن حوادث خارجی، شانس
خود را افزایش داده و بیشتر در لحظه زندگی کنید.

در مواجهه با مرگ

شاید داستان‌هایی در مورد مواجهه خیلی از افراد با مرگ حتمی شنیده‌اید که آنها با تمام لذت، تجربه خود را شرح می دهند. این امر به آن دلیل است که آن‌ها، تسلیم شرایط اجتناب ناپذیر خود شده بودند. تسلیم شدن در این شرایط به این معنی است:

  • اجتناب ناپذیر بودن شرایط را بپذیرید.
  • درک کنید که هر چیزی در دنیا ناپایدار است.
  • اطمینان حاصل کنید که هر لحظه از زندگیتان را به خوبی زیسته‌اید.
  • به این نکته پی ببرید که مرگ، فرصتی برای کسب معنویت می‌باشد.
تمرین:
  1. فکر کنید و ببینید به چه روش هایی در برابر مشکلات مختلف زندگی مقاومت می‌کنید.
  2. تلاش کنید شرایط را تمام و کمال پذیرا شده و وجود آن را بپذیرید.
  3. راه‌هایی را برای تغییر شرایط زندگی خود به شرایط بهتر پیدا کرده و به آنها عمل کنید، اما بعد از پذیرفتن شرایط.

نتیجه‌گیری کتاب نیروی حال

“نیروی حال”، برای افرادی الهام بخش است که در مقابل مفاهیم آن پذیرا هستند. اگر این کتاب، الهام بخش شما نبوده است، بدانید که در زمان درست وارد زندگی شما نشده است. برای خوانندگانی که از پیش با مفاهیم روحی، معنوی و فلسفه شرقی آشنا هستند، این کتاب به عنوان عامل تقویت کننده عقایدشان مفید خواهد بود. البته برای کسانی که فرصت آشنایی با این مکاتب را نداشته‌اند هم فرصت خوبی را در اختیار قرار می‌دهد.

جدیت و شور و شوق اکهارت را از نحوه صحبت کردن او راجع به این مفاهیم می‌توان دریافت کرد. شاید فهم و درک مفاهیم طرح شده در کتاب برای همه ممکن نباشد. به همین دلیل است که برخی هم انتقاداتی نسبت به آن طرح کرده‌اند.

این کتاب به کسانی که در مقابل مفاهیم مطرح شده در آن پذیرا هستند، کمک می‌کند تا با ایجاد جهشی حماسی در حیطه هشیاری خود، اولین گام‌شان را در راه رسیدن به روشن شدگی بردارند.

درباره اکهارت تله

اکهارت تله در سال 1984 در آلمان به دنیا آمد. نام اصلی او اولریش لئونارد تله (Tolle Leonard Ulrich) است. به هنگام جوانی، پدر و مادرش از هم جدا شدند. در حالی که از افسردگی رنج می برد، در سن 19 سالگی به انگلستان مهاجرت کرده و به تدریس زبان‌های آلمانی و اسپانیایی در کانون زبان‌های خارجی در لندن، مشغول گردید.

او همواره برای حل معماهای زندگی و راه های خاتمه دادن به افسردگی خود در نزاع بود. تا اینکه تصمیم گرفت به فلسفه، روانشناسی و ادبیات روی بیاورد و در دانشگاه لندن نام نویسی کرد.

در سال 1977، برای اخذ مدرک لیسانس خود، در دانشگاه کمبریج بورسیه شد که خیلی زود از آن انصراف داد. این اتفاق در سن 29 سالگی و در سال 1977 افتاد، آن‌هم پس از روی دادن واقعه‌ای در شبی که در زندگی او تحولی عظیم ایجاد کرد.

اکهارت تله گاهی اوقات از افکار خودکشی عذاب می‌کشید و احساس می کرد که دیگر نمی‌تواند با خودش کنار بیاید. تا اینکه یک شب او با حیرت از خود پرسید:

«این “من”، چه کسی است که نمی‌تواند با خودش کنار بیاید؟ و این “خود” چه چیزی است؟»

روز بعد زمانی که از خواب بیدار شد، کاملا احساس آرامش می‌کرد. تغییر بزرگی در او ایجاد شده بود. دو سال بعدی زندگی اش را فقط با نشستن روی صندلی‌های پارک گذراند. در طول این زمان، او بی کار و بی پول بود و با هیچ کس رابطه نداشت، اما بیشتر از همیشه احساس آرامش می کرد. تا جایی که دوستانش از او تقاضا می کردند راه کسب این آرامش را به آن‌ها بیاموزد.

از آن زمان به بعد او کوشیده است تمام این موضوعات را در سرتاسر جهان آموزش داده و چندین کتاب نیز درباره شان نوشته است. دو تا از محبوب ترین کتاب‌هایش عبارت اند از: نیروی حال (The Power of Now)  و  زمین نو (A New Earth). در سال 2011 او عنوان تأثیرگذارترین و الهام بخش ترین فرد را از سوی “واتکینز ریویو” (Review Watkins) از آن خود کرد.