اختلال دوقطبی (Bipolar disorder) که سابقا به عنوان بیماری افسردگی شیدایی شناخته می شد، یک بیماری روانی جدی و اغلب ناتوان کننده است. مشخصه تعریف آن، اتصال دو نقطه بینهایت است: اپیزودهای شیدایی که با حملات افسردگی تغییر می کنند.
اگرچه برخی حرفه ای های سلامت روانی هنوز استفاده از نام قبلی را ترجیح می دهند و به این کار خود ادامه می دهند، اما انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) در سال 1980 به طور رسمی آن را به اختلال دوقطبی تغییر داد. دیوید میکلوویتز روانپزشک در کتاب خود با عنوان راهنمای نجات از اختلال دوقطبی، منطق این نام را شرح می دهد:
این بیماری بدان دلیل دوقطبی خوانده می شود که نوسانات خلق و خو بین دو قطب بالا و پایین رخ می دهند، درست برخلاف اختلال تک قطبی (افسردگی اصلی)، جایی که نوسان خلق و خو تنها در امتداد یک قطب رخ می دهد؛ قطب پایین.
استفاده میکلوویترز از اصطلاح نوسان خلقی در میان حرفه ای های سلامت روانی در زمان توصیف فراز و نشیب های اختلال دوقطبی مرسوم است؛ اما این مسئله را نباید با دمدمی بودن نرمال اشتباه گرفت.
تفاوت اختلال دوقطبی با دمدمی بودن نرمال
تغییرات در خلق و خو که توسط افراد مبتلا به اختلال دوقطبی تجربه شده است، شدید و طولانی مدت است. آکادمی روان پزشکی کودک و نوجوان آمریکا شرح می دهد: “در حالی که همه از خلق و خوهای خوب و بد برخوردارند، فراز و نشیب های شدید و بی دلیل افراد مبتلا به اختلال دوقطبی می تواند غیرقابل پیش بینی، بینهایت و ناتوان کننده باشد.”
این اپیزودهای خلقی از یک الگوی منظم و قابل پیش بینی پیروی نمی کنند، به این معنا که افسردگی همیشه به دنبال شیدایی رخ نمی دهد و بالعکس.
انواع اختلال دو قطبی: دوقطبی نوع اول و دوم
توصیفی جامع از اختلال دوقطبی در راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات دوقطبی (APA (DSM ارائه شده است، که اغلب به عنوان کتاب مقدس روان پزشکان شناخته می شود. این DSM از سال 1952 منتشر گردیده است؛ زمانی که ویرایش آغازین آن شامل یک دسته بندی تحت عنوان “واکنشهای افسردگی شیدایی” بود. این کتاب در طی سال های گذشته چندین بار مورد بازنگری قرار گرفته است.
در سرتاسر جهان، مردان و زنان از تمامی نژادها، قومیت ها و اقشار جامعه تحت تاثیر اختلال دوقطبی قرار دارند. این کتاب امروزه شامل یک دسته بندی تحت عنوان “اختلالات دوقطبی و مربوطه” است که سه نوع اصلی را فهرست می کند:
- دوقطبی نوع اول
- دوقطبی نوع دوم
- اختلال ادواری خویی
چندین طبقه بندی دیگر نیز در DSM وجود دارد، مانند “اختلال دوقطبی که جای دیگری طبقه بندی نشده است”. این عبارت برای بیمارانی به کار برده می شود که از علائم اختلال دوقطبی برخوردارند، اما وضعیت آنها با معیارهای هیچکدام از انواع تعریف شده مطابقت ندارد.
دوقطبی نوع اول
دوقطبی نوع اول شدیدترین نوع اختلال دوقطبی در نظر گرفته می شود، عمدتا به این دلیل که شیدایی تا چه اندازه می تواند شدید و ناتوان کننده باشد. برای اینکه یک اختلال در مقوله دوقطبی نوع اول جای بگیرد، شخص باید حداقل یک اپیزود شیدایی داشته باشد و همراه با آن تغییری چشمگیر در انرژی در طول عمر وی مشاهده شود.
شیدایی باید به مدت یک هفته یا بیشتر طول کشیده باشد یا حتی به اندازه کافی شدید باشد که بستری شخص الزامی باشد. بیشتر افراد مبتلا به دوقطبی نوع اول دچار اپیزودهای افسردگی هستند، اما نشانه اولیه آن شیدایی است.
میکوویتز می گوید: “اگر شما به یک اپیزود شیدایی مبتلا باشید، اما افسرده نباشد، تشخیص پزشک شما هنوز این است که شما به اختلال دوقطبی نوع اول مبتلا هستید. این بدان علت است که او فرض می کند افسردگی نهایتا در صورتی رخ می دهد که اختلال به اندازه کافی درمان نشود”.
فراز و نشیب های شدید و غیرقابل پیش بینی از جمله مشخصه های اختلال دوقطبی هستند. رویدادهای تنش زای زندگی می توانند حالت عاطفی تشدید شده و افسردگی عمیق تجربه شده توسط شخص مبتلا به اختلال دوقطبی را رقم بزنند.
دوقطبی نوع دوم
دوقطبی نوع دوم از جهات زیادی شبیه به دوقطبی نوع اول است، اما شامل شرایطی تحت عنوان هیپومانیا است تا شیدایی (مانيا).
تریز جی بورچارد، نویسنده و ویراستاری که مبتلا به دوقطبی نوع دوم بود، هیپومانیا را به صورت سطح ملایم تا متوسطی از شیدایی تعریف می کند که معمولا حالتی کمتر مخربی نسبت به شیدایی است.
بورچارد به این گفته خود ادامه می دهد که برخی افراد مبتلا به دوقطبی نوع دوم، هپیومانیای خود را می پذیرند، چنانچه به گفته وی: ممکن است برای شخصی که این بیماری را تجربه می کند حس خوبی باشد و حتی ممکن است با عملکرد خوب و بهبود بازدهی همراه باشد.
بنابراین، حتی زمانی که خانواده و دوستان نحوه تشخیص نوسانات خلقی به عنوان اختلال دوقطبی را فرا می گیرند، شخص ممکن است انکار کند که همه چیز اشتباه است. با وجود این، این مسئله می تواند منجر به مشکلات جدی شود، چنانچه بروچارد می گوید: “بدون درمان صحيح، هیپومانیا می تواند به شیدایی شدید در برخی مردم یا به افسردگی مبدل شود”.
زمانی که افراد مبتلا به دوقطبی نوع دوم به افسردگی مبتلا می شوند، این مسئله می تواند تجربه وحشتناکی باشد. در حالی که مشخصه اولیه (شدیدترین مورد دوقطبی نوع اول شیدایی است)، اپیزودهای شیدایی اغلب بزرگترین مشکل برای مبتلایان به دوقطبی نوع دوم به شمار می رود.
یک دلیل این است که حملات آنها با افسردگی برای مدت زمان طولانی تر به طول می انجامد، برای بسیاری از افراد مبتلا به دوقطبی نوع دوم، زمان طولانی تری در افسردگی در مقایسه با افراد مبتلا به دوقطبی نوع اول صرف می شود. افسردگی به عنوان یک تجربه خسته کننده، بدون لذت، انرژی پایین، تیره روز و ناکام، تحمل این بیماری برای افراد مبتلا به دوقطبی نوع دوم دشوارتر است، زیرا شرایط مزمنی حاکم است، که به معنای تدوام بیماری و طولانی بودن آن است.
حتی متخصصانی که از ارتباط بین عوامل بیولوژیکی و اختلال دوقطبی متقاعد شده اند نیز این احتمال را تشخیص می دهند که عوامل دیگری نیز دخیل هستند.
اختلال ادواری خوبی
اختلال ادواری خویی، که سایکلوتایمیا نیز خوانده می شود، معمولا به عنوان شکل ملایمتری از اختلال دوقطبی توصیف می شود. افراد مبتلا به سایکلوتایمیا بین هیپومانیا و حملات افسردگی جای می گیرند و چندین اپیزود رخ می دهد که به مدت 2 سال یا بیشتر به طول می انجامد. این اپیزودها می توانند سبب بروز مشکلاتی برای فرد شوند، اما آنقدر شدید نیستند که به عنوان اختلال دوقطبی دسته بندی شوند.
کاندیدا فینک روان پزشک و همکارش جو کراینا که در کتاب خود تحت عنوان اختلال دوقطبی برای خنگ ها، سایکلوتایمیا را به عنوان رژیم دوقطبی توصیف می کنند و به عقیده آنها، این اختلال شکل خاموشی از دوقطبی است که با زندگی یک شخص تداخل دارد.
سایکلوتایمیا ملایم نیست، بلکه نمایش ملایمتری از علائم دوقطبی است. دوقطبی برای سایکلوتایمیا به مانند صخره ای است که در یک زمین لرزه عظیم خرد شده و با فرسایش ثابت، مطمئن و پایدار به سمت پایین حرکت می کند؛ به هر ترتیب، این سنگ دچار فرسایش می شود.
چه کسی به اختلال دوقطبی مبتلا می شوند؟
در سرتاسر جهان، مردان و زنان از تمامی نژادها، قومیت ها و اقشار جامعه تحت تاثیر اختلال دوقطبی قرار دارند. پژوهشی در سال 2011 با هدایت محقق موسسه ملی سلامت روان به نام کاتلین آر مریکانگاس نشان داد که شیوع جهانی این بیماری تقریبا 2.4 درصد است. مطابق با NIMH، شیوع مادام المعر در ایالات متحده 3.9 درصد است و بیشترین اشخاص مبتلا به این بیماری در سنین هجده تا بیست و نه سال هستند.
آیا کودکان به اختلال دو قطبی مبتلا می شوند؟
این که کودکان می توانند به اختلال دوقطبی دچار شوند، موضوعی کاملا متناقض با احساسات قوی از تمامی جهات است. برخی روان پزشکان اعتقاد دارند که این بیماری بر کودکان تاثیری ندارد و اظهار می کنند که آنها دچار شرایط دیگری هستند و تشخیص بر روی آنها اشتباه صورت گرفته است. دیگران
مخالف این مسئله هستند و استدلال می کنند که اختلال دوقطبی می تواند بر افراد تمامی سنین تاثیر بگذارد، حتی کودکان کم سن و سال.
فینک و کرایناک می نویسند: “تشخیص اختلال دوقطبی در کودکان (تا سن ۱12 سالگی) و نوجوانان به مدت بیش از یک دهه یک حوزه مورد بحث و مشاجره بوده است. حتی حرفه ای های این حوزه نیز اساسا درخصوص برخی ویژگی های تشخیص این اختلال در گروه های سنی جوان مخالف هستند.”
دلایل ابتلا به اختلال دوقطبی چیست؟
همانند سایر بیماری های روانی، دقیقا آن چیزی که منجر به اختلال دوقطبی می شود ناشناخته است. اما سال ها تحقیق و پژوهش اکتشافات متعددی را آشکار ساخته است، که دانشمندان نظریه هایی را در خصوص علل از آنها برگرفته اند.
برای مثال، تصور می شود که “ژنتیک” نقشی کلیدی را در شخصی که اختلال دوقطبی را توسعه می دهد ایفا می کند. مطالعات آشکارا نشان داده اند که این بیماری در میان خانواده ها جریان دارد که حاکی از دخالت عوامل ژنتیک است.
آسیب پذیری بیولوژیکی در ارتباط نزدیک با این موضوع است که به شخص متولد شده با آسیب پذیری ها در مغز اشاره دارد که می تواند شخص را در معرض اختلال دوقطبی یا سایر بیماری های روانی قرار دهد.
با صحبت کردن درخصوص بیماری روانی به صورت کلی، “اریک کاندل”، استاد دانشگاه علوم مغزی دانشگاه کلمبیا توضیح می دهد: “تمامی فرایندهای روانی فرایندهای مغزی هستند و بنابراین تمامی اختلالات عملکرد روانی بیماری های بیولوژیکی به شمار می روند. مغز اندام ذهن است. بیماری روانی اگر در مغز نباشد، پس کجا می تواند باشد؟”
حتی متخصصانی که از ارتباط بین عوامل بیولوژیکی و اختلال دوقطبی متقاعد شده اند نیز این احتمال را تشخیص می دهند که عوامل دیگری نیز دخیل هستند. برخی عواملی که تصور می شود در اختلال دوقطبی نقش ایفا می کنند شامل این موارد هستند:
- استرس (عاطفی یا فیزیکی)
- سوء مصرف مواد مخدر
- عوامل زیست محیطی مانند ترکیبات سمی در هوا و آب
- رژیم غذایی
- ویروس ها
دانشمندان بر این باورند که این عوامل نمی توانند به تنهایی سبب اختلال دوقطبی شوند، اما ممکن است به شیوه های پیچیده ای با عوامل ژنتیکی و بیولوژیکی همکاری کنند.
اریک ای یانگ استورم روانشناس بالینی، شرح می دهد: استرس و ضربه روحی ریسک را افزایش می دهد، چنانچه مناقشات هیجانی شدید در خانواده ها همین کار را انجام می دهند.
کمبود خواب برای افراد مبتلا به اختلال دوقطبی خطرناک است، زیرا زمانی که این اشخاص بیش از حد خسته هستند، این مسئله می تواند منجر به اپیزودهای شیدایی شود.
بیشتر عوامل ریسک برای اختلال دوقطبی نیز به احتمال توسعه سایر شرایط مانند مشکلات نگرانی با توجه می افزایند، که احتمالا به همین دلیل است که چنین نرخ های بالایی از رخداد در میان این اختلالات مشاهده می شود.
اختلال دوقطبی و سایر بیماری های روانی
پس از یک مطالعه مشخص شد که 95 درصد افراد مبتلا به اختلال دوقطبی معیارهای تشخیص روانی دیگری را هم دارند. رایج ترین موارد اختلالات اضطرابی مانند اختلال وحشت زدگی، اختلال استرس پس از حادثه، هراس واختلال وسواس اجباری هستند. در میان این موارد، اختلال وحشت زدگی بیشترین ریسک همایندی را دارد.
طبق یک پژوهش منتشر شده در اکتبر 2011، محققانی به تجزیه و تحلیل داده های یک پیمایش اساسی بر روی بیماران از سال 1979 تا 2006 پرداختند. این تیم دریافت که بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی معمولا دچار سایر شرایط روانی و بیماری های فیزیکی هستند.
برخی از بیماری های فیزیکی شامل بیماری تیروئید، هپاتیت ویروسی، چاقی، سردردهای میگرنی، بیماری های پوستی و بیماری های تنفسی می شوند. همانگونه که گزارش منتشر شده بیان می کند: “این نتایج بار بیماری در میان اشخاص مبتلا به اختلال دوقطبی را اثبات می کند و بر اهمیت شناسایی شرایط همایند در این جمعیت تاکید دارند”.
چگونه اختلال دوقطبی بر زندگی بیماران تاثیر می گذارد؟
برای کسانی که با اختلال دوقطبی زندگی می کنند، این بیماری می تواند روز به روز دشوارتر باشد. نوسانات خلقی شدید که نشانه بیماری هستند می توانند تاثیری عمیق بر کیفیت زندگی آنها داشته باشند. یک مسئله خاص مرتبط با اختلال دوقطبی، اختلالات خواب است.
در طی دوره های شیدایی، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی ممکن است تا زمان خواب یا حتی مشاهده عدم نیاز به خواب بسیار هیجان زده باشند. میکلوویتز می گوید: “خوابیدن حسی مانند اتلاف وقت است، بخصوص زمانی که چیزهای زیادی می تواند در اواسط شب تحقق یابد”. بالعکس، شخص مبتلا به اختلال دوقطبی ممکن است ناامیدانه خواهان خواب باشد، اما قادر به این کار نیست.
خیلی مهم است که اختلال دوقطبی حتی الامکان از همان اوایل تشخیص داده شده و درمان شود، زیرا با گذشت زمان شرایط رو به بدی می روند.
میکلوویتز می نویسد: خواب از شما دوری می کند. ممکن است شب در حالی که از این پهلو به آن پهلو می شوید و می غلتید بیدار بمانید، و در مورد مشکلات بارها و بارها فکر کنید. خواب می تواند به طرز ناامید کننده ای خارج از کنترل شما باشد. کمبود خواب برای افراد مبتلا به اختلال دوقطبی خطرناک است، زیرا زمانی که این اشخاص بیش از حد خسته هستند، این مسئله می تواند منجر به اپیزودهای شیدایی شود.
مشکل دیگر که ارتباط بسیار نزدیکی با اختلال دوقطبی دارد، سوء مصرف مواد است. اگرچه دانشمندان در خصوص اینکه چرا این دو دست به دست پیش می روند هنوز مردد هستند، اما نظریه هایی را مطرح ساخته اند. یکی از رایج ترین نظریه ها این است که مبتلایان به اختلال دوقطبی از الکل
یا مواد مخدر در
تلاش برای مقاله با چالش های جاری و درد عاطفی زندگی با بیماری استفاده می کنند. این پدیده، خود درمانی خوانده می شود به جای کمک به شخص در مقابله با آن، سبب ایجاد ریسک میزبانی مشکلات جدید می شود. ویلیام مارچاند روان پزشک می نویسد: “خود درمانی تقریبا همیشه شرایط را بدتر می کند، و حتی گاهی اوقات از طریق پیشرفت تا اختلال استفاده از ماده بدتر نیز می شود”.
تشخیص اختلال دوقطبی
خیلی مهم است که اختلال دوقطبی حتی الامکان از همان اوایل تشخیص داده شده و درمان شود، زیرا با گذشت زمان شرایط رو به بدی می روند. مطابق با NIMH، همزمان با اینکه زمان برای شخص مبتلا به بیماری سپری می شود، احتمال دچار شدن به اپیزودهای شدیدتر و بیشتر نسبت به پدیدار شدن آن برای نخستین بار افزایش می یابد.
با وجود این، تشخیص دقیق اختلال دوقطبی می تواند کاملا چالش برانگیز باشد. برخلاف بیماری های فیزیکی، آزمایشات خون، اسکن ها، یا سایر آزمایش های پزشکی که می توانند بیماری های روانی را تشخیص دهند وجود ندارد. هر چند، بیماران یک معاینه فیزیکی و طیفی از تست های آزمایشگاهی را تجربه می کنند تا پزشک بتواند هرگونه شرایط پزشکی که می تواند سبب بروز علائم دوقطبی شود را چک کند.
این بررسی ها ممکن است شامل آزمایشهای خون، تصویربرداری رزونانس مغناطیسی یا اسکنهای پرتونگاری مقطعی رایانه ای و یا آزمایش هایی که عملکرد تیروئید و سطوح هورمون را بررسی می کنند شود.
زمانی که از تمامی مشکلات پزشکی بنیادین جلوگیری به عمل می آید، پزشک معمولا با یک روان پزشک مشورت می کند، که میتواند بیمار را برای بیماری روانی احتمالی ارزیابی کند. متخصصان سلامت روان تاکید می کنند که روان درمانی بخش مهمی از درمان برای بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی است.
تشخیص اختلال دوقطبی براساس تاریخچه پزشکی و علائم بیمار همراه با معیارهای مطرح شده در DSM صورت می گیرد. یک تشخیص دقیق بسیار حائز اهمیت است، زیرا تضمین می کند که تیم درمان می تواند مناسب ترین رژیم درمانی را برای بیمار ایجاد کند.
روش های درمان اختلال دوقطبی
گزینه های درمان اگرچه درمان اختلال دوقطبی از شخصی به شخص دیگر متغیر است، رژیم معمول شامل ترکیبی از داروها و درمان است. این داروها تحت عنوان درمان به اصطلاح خط نخست برای اختلال دوقطبی، برای پرداختن به آسیب پذیری های بیولوژیکی مانند اصلاح نواقص در شیمی مغز طراحی شده اند.
یک مثال لیتیوم است؛ دارویی که موثر بودن آن در کنترل اپیزودهای شیدایی اثبات شده است. میکلوویتز اظهار می دارد که دانشمندان دقیقا مطمئن نیستند که چرا این دارو اینقدر موثر است، بلکه او یک نظریه مشترک را به اشتراک می گذارد: “به نظر می رسد لیتیوم بر مسیرهایی تاثیر بگذارد که تعیین می کنند که آیا پیامهای شیمیایی به طور موفق از مغز به سایر بخش های بدن یا از یک بخش از مغز به بخش دیگر ارسال می شوند”.
چونکه اختلال دوقطبی بسیار پیچیده است و نیازهای هر بیمار نیز منحصربفرد است، بیشتر افرادی که به آن مبتلا هستند چندین داروی مختلف را قبل از یافتن موثرترین مورد امتحان می کنند.
متخصصان سلامت روان تأکید می کنند که روان درمانی بخش مهمی از درمان برای بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی به شمار می رود. مزایای متعددی برای درمان وجود دارد که یکی از آنها کمک به بیمار در پذیرش بیماری خود و فراگیری بهترین شیوه کنترل آن است.
همچنین، پرداختن به جنبه های عاطفی یک بیماری روانی شیدی برای شخص بسیار دشوار است و درمان می تواند به بیمار در مقابله با این هیجانات کمک کند. مطابق با مارچاند، مطالعات نشان داده اند که ترکیب دارو و درمان برای افراد مبتلا به اختلال دوقطبی به طرز معناداری موثرتر از صرفا دارو است. به عقیده وی: برای مثال، شواهدی وجود دارد که افزودن روان درمانی به دارو می تواند نرخ بازگشت را تا حدود 40 درصد برای اختلال دوقطبی کاهش دهد. این تفاوتی عظیم در نتیجه برای اختلالی است که درمان آن می تواند دشوار باشد.
آیا اختلال دوقطبی بعد درمان دوباره عود می کند؟
اختلال دوقطبی یک وضعیت مزمن مادام العمر در نظر گرفته می شود و تا آن اندازه که می تواند خسته کننده باشد، مبتلایان باید آن را به عنوان واقعیت بپذیرند. اتحاد ملی بیماری روانی شرح می دهد: “زمانی که افراد با بیماری خود آشنا می شوند، الگوهای رفتاری منحصربفرد خود را شناسایی می کنند. اگر اشخاص این علائم را تشخیص دهند و در جستجوی مراقبتی به موقع و موثر باشند، اغلب می توانند از بازگشت بیماری جلوگیری کنند. اما از آنجائیکه اختلال دوقطبی هیچ درمانی ندارد، درمان باید پیوسته فراهم گردد”.
اشاره اتحاد ملی بیماری روانی به درمان پیوسته به معنای مدیریت اختلال دوقطبی در یک مبنای بلند مدت است، که نگهداشت خوانده می شود. ارتکاب این مسئله حیاتی است؛ بیمارانی که احساس خوبی دارند و فکر می کنند مداوا شده اند ممکن است تصمیم بگیرند که رژیم درمانی خود را دور بزنند و این امر می تواند منجر به بازگشت بیماری شود. بالعكس، کسانی که بیماری خود را می پذیرند و در خصوص پیروی از برنامه نگهداشت خود سخت کوش هستند می توانند مزایای این تلاش ها را برداشت کنند. بانگ استورم می گوید: “بسیاری از افراد بسیار مستعد و مولد به نحو موفقیت آمیزی به اختلال دوقطبی پرداخته اند، لذا هدف درمان نباید صرفا کاهش علائم باشد، بلکه باید کمک به شخص در استفاده بهینه از موهبتها و توانایی هایش باشد”.
آینده و امیدها برای درمان اختلال دوقطبی
اختلال دوقطبی یک بیماری روانی پیچیده و چالش برانگیز است. اگرچه درجات مختلفی از شدت این بیماری وجود دارد اما کسانی که به آن مبتلا هستند باید با خلق و خوی هایی مقابله کنند که ناشی از نوسان نشیب افسردگی خزنده تا فراز شیدایی شدید هستند. زندگی با چنین نوسان خلقی وحشیانه ای می تواند هرازگاهی غیرقابل تحمل به نظر برسد؛ اما جای امید باقی است. با برنامه درمانی صحیح، بسیاری از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی می توانند بر چالش های آن غلبه کرده و زندگی سالم و شادی را در پیش گیرند.