در این مطلب پاسخ پرسش‌هایی مانند موارد زیر مطرح شده است:

  • نحوه تشخیص اختلال وسواس فکری و رفتاری (OCD) چگونه است؟
  • اختلال وسواس با چه نشانه‌ها و علایم گویایی همراه است؟
  • آیا باید نگران خرافه گرایی فرزندم باشم؟

براساس چه نشانه‌هایی باید اختلال وسواس فکری و رفتاری (OCD) را در کودک تشخیص دهیم؟

نکته مهمی که در رابطه با وسواس کودک همواره باید آویزه گوشتان باشد این است که این اختلال در کودک معمولا به شکل نارسایی فکری و رفتاری به طور همزمان بروز می‌کند، با این همه این اختلال می‌تواند به شکل مجزا نیز بروز کند. بدین معنی که با کودک درگیر وسواس فکری (خوره و اوهام ذهنی) باشد و یا اینکه این مشکل را به شکل رفتارهای غیرمنطقی و تکراری و افراطی بروز دهد. به هر شکل، اگر افکار و رفتارهای گویای این اختلال به شکل نامعقول، مشکل آفرین و بازدارنده، وقت‌گیر و اضطراب‌آور و ناراحت کننده در کودک بروز کند، در آن صورت به احتمال قوی کودک به این عارضه مبتلا شده است.

الف: افکار نامعقول (ذهنیات بی اساس):

از ویژگی بارز وسواس مرضی، درگیری کودک با افکار، ذهنیات، خیالات و توهمات توقف‌ناپذیر و عود کننده است که خود کودک بهتر از هر کس دیگری می‌داند که این توهمات بی‌اساس، از هیچ اساس و منطقی برخوردار نیست. با این همه، کودک توان متوقف کردن این نوع اوهام ذهني را ندارد. از طرف دیگر چون این پندارها و توهمات آزارنده و فلج کننده است، بدین علت معمولا احساسات آزارنده‌ای را در کودک موجب می‌شود که از جمله آن‌ها می‌توان به هراس و اضطراب، نفرت و بیزاری، شک و تردید و وسواس و دقت مرضی رفتاری و عملی اشاره کرد. از نمونه‌های رایج افکار آزارنده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • ذهنیات پرخاشگرایانه و تعرض ورزانه: این نوع فکر معمولا کودک را متمایل به رفتارهای خشنی چون چاقو زدن و از بلندی پرت کردن فردی دیگر می‌کند.
  • خیالات مرگ محور: این نوع افکار کودک را درگیر ذهن مشغولی مرتبط با مرگ خود و یا مرگ یکی از والدینش می‌کند.
  • اوهام دین‌محور: این نوع خوره ذهنی کودک را متمایل به کفرگویی نسبت به مقدسات کرده و در عین حال کودک را به این پندار می‌رساند که روحش توسط شیطان تسخیر شده است.
  • توهمات جنسی: این توهمات کودک را درگیر ذهن مشغولی های مرتبط با هم جنس خواهی و یا حیوان خواهی جنسی می‌کند.
  • وسواس مکالمه‌ای: این ذهنیت فرد را به سوی به خاطر سپردن دقیق گفتگوهای ساده سوق می‌دهد.
  • افکار کنجکاوی محور: در این حالت کودک کنجکاوی‌های توجیه‌ناپذیری را از خود به نمایش می‌گذارد.
  • از دیگر نمونه‌های وسواس فکری کودک می‌توان به حساسیت افراطی سلامت جسمانی محور، درست و نادرست باوری مطلق و بیمارگونه و نورگرایی و روشنی خواهی مرضی اشاره کرد.

ب: وسواس رفتاری (اعمال و رفتارهای بازتابی):

از آنجا که ذهنیات، خیالات و توهمات وسواس بنیاد، آزارنده است و چون کودک به بی‌اساس بودنشان یقین دارد، بدین علت سعی می‌کند که از شر افکار واهی خلاصی یابد، اما کودک به طور ذهنی از پس این مهم بر نمی‌آید، لذا جهت مهار این افکار آزارنده متوسل به رفتارهای مهاری، بازتابی، کوکی و مکانیکی می‌شود و هدف کودک از انجام این رفتارهای ثابت و تشریفاتی (آئینی) این است که از طریق این رفتارهای ثابت و تکراری خسته کننده از اضطراب ذهنیش بکاهد.

لازم به ذکر است که عوارض وسواس در طی زمان فراز و فرودهای محسوسی را تجربه می‌کند. بدین معنی که گاهی از شدت آن‌ها کاسته شده و گاهی نیز بر شدت و ابعادشان افزوده می‌شود. به هر شکل، اگرچه خرافه‌گرایی نسبی در سنین کودکی طبیعی است با این حال رفتارهای زیر آشکارا بیانگر شکل مرضی این رفتارها است:

  • زمانی که کودک به شکل افراطی و نامعقول مبادرت به انجام این رفتارهای مهاری می‌کند.
  • زمانی که این رفتارهای تشریفائی (آئینی و قاعده‌مند) آشکارا وقت‌گیر شده و به طور نامعقولی به درازا می‌کشد.
  • زمانی که این رفتارهای مهار کننده وسواس فکری، آشکارا بر روی کارکردهای روزانه و زیستی و تحصیلی کودک اثر منفی بر جای می‌گذارد.
  • زمانی که سطح اضطراب کودک بالا می‌رود.

و بالاخره در صورتی که این رفتارها پس از یک محدوده و دامنه زمانی مشخص تداوم داشته باشد، لازم به ذکر است که بیماری وسواس به طور خودکار بر روی مسایلی چون قوه تمرکز کودک، توانایی‌های تحصیلی و لازمه های خودپذیری و عزت نفس محورانه کودک اثر منفی برجای گذاشته و این مشکلات متقابلا بر ابعاد این اختلال می‌افزاید.

آیا کودک مبتلا به اختلال وسواس فکری و رفتاری (OCD)، می‌داند که این رفتارهایش نامعقول و غیرمنطقی است؟

چگونگی نگرش و برداشت کودک به این مسئله تابع سن و سال و چگونگی رشد بینش کودک است بدین معنی که بسیاری از کودکان بزرگتر به درستی می‌دانند که این نوع افکار و رفتارهایشان غیرمنطقی و غیرعقلانی است با این همه باز هم نمی‌توانند از شر این رفتارها خلاصی یابند.

لازم به ذکر است که برخی از کودکان بزرگتر جهت پاسداری از عزت نفس خود در این رابطه آگاهانه متوسل به پنهانکاری می‌شوند که این مسئله تشخیص این عارضه را برای والدین و درمانگران مشکل می‌کند. از طرف دیگر از آنجا که این نوع برداشت کودک تابع چگونگی رشد قوای تشخیصی او است بنابراین کودکان کوچکتر متوجه نامعقول بودن افکارشان نیستند.

دختر بچه‌ای که همیشه حساسیت و ذهن مشغولی خاصی نسبت به اعداد خاص دارد، آیا این ذهن مشغولی می‌تواند نشانه وسواس فکری این کودک باشد؟ همینطور آیا این نوع ذهن مشغولی به اشکال دیگری نیز ظاهر می‌شوند؟

توهمات فکری می‌تواند به اشکال مختلف به ذهن کودک حمله‌ور شود که از نمونه‌های متداول این نوع خیالات و توهمات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • افکار مرتبط با آلودگی از نمونه بارز این ذهن مشغولی می توان به ترس مرضی از میکروب، کثافت و سموم محیطی و زیستی اشاره کرد.
  • تنفر از ترشحات و ضایعات و مواد دفعی بدن خودآلوده پنداری (حامل میکروب بودن) و ترس از انتقال این آلودگی پنداری به دیگران پیشامد هراسی بیمارگونه: این بیماران معمولا ذهن مشغول حوادثی چون آتش سوزی مرگ نزدیکان، بیماری عزیزان و آسیب پذیری خود با دیگران هستند.
  • ترس از اعمال خشونت ناخواسته و غیرارادی افكار جنسی آزارنده ناخواسته و تحمیلی و اخلاق و انسانیت باوری بیمارگونه.
  • میل آشکار به اعتراف، رازگشایی و کمال گرایی رفتاری گرایش آشکار به تقارن و آرایش هندسی اشیاء و انتظام گرایی مرضی.
  • باورمندی به سعد یا نحس بودن اعدادی خاص، بدین معنی که اعداد خاصی را نماد خوش اقبالی انگاشته و اعدادی را منحوس و شوم می‌انگارند.
  • حساسیت آشکار نسبت به مسایلی چون تن صدای کلمات و لوازم آشپزخانه و غیره. لازم به ذکر است که افکار وسواسی تنها منحصر به موارد فوق نبوده بلکه این مجموعه شامل طیف وسیعی از باورهای فرهنگی، قومی، نژادی و شخصیت های کارتونی و تلویزیونی نیز می‌شود.

از آنجا که پسرم به طور افراطی و مکرر دستش را می شوید، به نظر می رسد که این رفتار آشکارا بیانگر مشخصه عملی وسواس است، سئوالم این است که سایر نشانه های رفتاری گویا، چه اعمالی هستند؟

رفتارهای مهاری خود به دو نوع ذهنی و حرکتی (عملی) تقسیم می‌شود. رفتارهای ذهنی مهاری شامل فرایندهای فکری چون شمارش ذهنی و الگوهای ذهنی آئینی تشریفاتی و یا تکرار کلمات و جملاتی ثابت و مشخص می‌شود تا بدین وسیله فرد بتواند از میزان ترس و اضطرابش بکاهد.

از نمونه‌های رایج رفتارهای ذهنی می توان به موارد مثالی زیر اشاره کرد فرد به طور ذهنی به اعداد، اشیاء و اشکال، آرایش ثابت و مشخصی می‌دهد.مبادرت کردن به لیست سازی: با این راهکار مهاری فرد تلاش می کند که لیستی از اقلامی را که باید بخرد تهیه کند. نیایش مکانیکی و طوطی وار: هدف فرد از این واکنش ذهنی مکانیکی این است که صرفا از ابعاد ترسش بکاهد نه اینکه این کار را از روی اعتقاد و ایمان به یک نیروی برتر و ماورایی انجام دهد. از طرف دیگر اعمال حرکتی نیز خود به چهار نوع زیر تقسیم می شود:

الف: رفتارهای خشونت ورزانه چون کشیدن موها، ضرب و جرح خود و کوبیدن سر

ب: رفتارهای بیولوژیکی چون مدفوع و ادرار کردن، خوردن و نوشیدن، سیگار کشیدن، بلعیدن و رفتارهای جنسی بیمارگونه

پ: رفتارهای حرکتی چون لمس کردن، کف زدن، پراندن عضلات، پریدن، کشیدن عضلات بدن، صاف کردن گلو، تاب خوردن مالیدن و ورزش کردن

ت: رفتارهای تشریفانی (آئینی و مکانیکی): از نمونه های بارز این واکنش جبرانی می توان به دوش گرفتن، شستن مکرر دست، خانه تکانی مرضی، بازبینی کردن، منظم کردن اشیاء، بیماری پایی افراطی و اعتراف کردن اشاره کرد. از سایر رفتارهای وسواسی رایج می توان به موارد زیر اشاره کرد:

حمام کردن و مسواک زدن وقت گیر و طولانی انجام یک عمل به شکل تکراری، برای مثال ممکن است فرد به کرات از یک در داخل و خارج شود. زمانی که فرد به طور ویژه ای از مسیری رد شود.

برای مثال فرد در این عبور و گذر مثالی، نه به چیزی دست می زند و نه اینکه دستش را بدون دستکش می گذارد. فرد مبتلا به وسواس جهت اطمینان از بسته بودن در خانه، به کرات پسته بودنش را کنترل می کند. بازبینی و کنترل مکرر تکالیف درسی تا بدین طریق یقین حاصل شود که همه تکالیف با دقت کامل انجام شده اند. المس مكرر اتو، تا بدین وسیله فرد یقین حاصل کند که انو کاملا سرد شده است. شمردن پیوسته اعداد به منظور تسخیر خوش شانسی. مرتب کردن و چیدن اشیاء و اجسام مختلف براساس رنگ، شکل هندسی و غیره.

احتکار و انبار کردن وسایلی که فرد می‌داند که در آینده نیازی به این لوازم احتکاری ندارد. توسل به نیایش مکانیکی و هدف محور به منظور بخشوده شدن از گناه ناکرده. اتخاذ اقدام احتیاطی و پیشگیرانه جهت جلوگیری از آسیب و صدمات شخصی. برای مثال فرد اشیای برنده خانه را در مکانی ایمن نگه داری می کند.

وجه مشترک توهمات ذهنی با رفتارهای جبرانی و مهاری در چیست؟

از ویژگی‌های خوره فکری این است که به یکباره و به طور پیوسته به ذهن کودک حمله ور شده و این یورش کودک را وا می دارد که جهت رهایی از این اضطراب سمج، متوسل به یک مکانیسم مهاری و جبرانی شود که این مکانیسم نیز به شکل رفتار تکراری مهاری متجلی می شود. لازم به ذکر است که از آنجا که کودک در درازمدت در برابر این کنش و واکنش شرطی می شود بدین علت رفتار عادتی و وسواس بنیاد کودک نیز می تواند موجب شکل گیری افکار بی اساس شود.

با توجه به این واقعیت میتوان گفت که وسواس فکری و عملی ارتباطی دو سویه با یکدیگر دارند. در این رابطه توجه به مورد مثالی دختر بچه 9 ساله نیز تأمل برانگیز است: این کودک 9 ساله با توجه به اظهارات مادرش نماد بارز یک کودک وسواسی تمام عیار است چون سارا نه تنها با کسی دست نمی دهد بلکه در یک پارک به علت ترس از آلوده شدن به میکروب از نشستن در کنار یک غریبه نیز خودداری می کند.

همینطور، این کودک در منزل نه تنها اجازه دست زدن به لوازم شخصیش را به کسی نمی دهد بلکه اگر یکی از همشیرهایش از سر غفلت مدادش را بردارد در آن صورت قشقرق و جنجالی را به راه می اندازد که به هیچ وجه قابل بیان نیست از طرف دیگر در برخی از موارد دختر 9 ساله‌ام مرا واداشته است که لباس‌های خشک‌شویی شده‌اش را دوباره به طور جداگانه بشویم تا بدین وسیله لباسش از هرگونه آلودگی احتمالی به دور باشد. بله، دخترم با این رفتارهایش به معنی واقعی کلمه جانمان را به لبمان رسانده است.

احساس گاه و بیگاه ترس توسط اشخاص امری کاملا طبیعی است. با توجه به این واقعیت مسلم، سئوالم این است که چرا پزشکمان ترس پسرم را غیر عادی خوانده و براین باور است که پسرم از عوارض وسواس رنج می‌برد؟

ترس و اضطراب در سطح خفيف و نرمالش نه تنها امری کاملا طبیعی است بلکه عدم نمود این سطح از اضطراب در فرد است که باید اسباب نگرانی و ذهن مشغولی شود چون این اضطراب نرمال و سالم است که فرد را به سوی پویایی و خویشتن پایی (مراقبت از خود) سوق می دهد از طرف دیگر در برابر اضطراب نرمال، اضطراب مرضی و بیمارگونه قرار دارد که این نوع اضطراب نه تنها کارکرد روزانه قربانی را مختل می کند بلکه جلوی پویایی کلی فرد را نیز سد می کند پس این نوع اضطراب باید درمان شود و معمولا این اختلال همراه با عوارض و مشکلات شدید است.

بنابراین زمانی که سخن از اضطراب اختلالی به میان می آید این بدین معنی است که پزشک درمانگر به این تشخیص رسیده است که مشکل پسرتان جدی است و باید اقدامات درمانی در موردش اعمال شود. در اینجا لازم است که به نکته مهمی اشاره شود و آن این است که هر تشخیص آنی و سریع نمی تواند تشخیصی درست باشد چون برخی از عوارض و نشانه های گویای وسواس در طی زمان خود به خود برطرف می شود بنابراین جهت رسیدن به یک تشخیص درست او درمانگر باید به مدت چند ماه این عوارض را رصد کرده و مورد پایش قرار دهد و در ثانی در کودک شاهد گرایشات و ذهنیاتی چون آلوده پنداری اشیاء، تقارن و نظم جویی افراطی اشیاء، گرایشات احتکاری و توهمات و پندارهای بی‌اساس باشد.

اظهارات و اعترافات یک بیمار 17 ساله

تا اینجای سال‌های عمرم به کرات ذهن مشغول و نگران مسایل واهی چندی بوده ام برای مثال همیشه درگیر این ترس بوده ام که در سر امتحان به جرم تقلب مورد سرزنش قرار گرفته و انگشت نما شوم همینطور، بر این پندارم که بالاخره یکبار کنترل و هوشیاریم را از دست داده و به علت این غفلت و سهل انگاری ناخواسته با فحش دادن و بد و بیراه گفتن به مردم کار دست خودم بدهم.

همینطور، گاهگاهی نسبت به اقلیت‌های نژادی دستخوش افکار ناانسانی و ناهمخوان با اصول مسیحیت می شوم و این در حالی است که نه تنها من در یک خانواده مذهبی پا به عرصه حیات گذاشته ام و عمیقا آدمی خداباور و خداترس هستم و به علت این باورهای مذهبی و انسانی به کرات به مردم خوبی کرده و به آنها احترام گذاشته ام با این همه گاه‌گاهی دستخوش این پندار می شوم که بالاخره روزی کنترل ذهنی ام را از دست داده و به محتوای ذهنی منفی ام جامه عمل می‌پوشانم که این فکر به طور خودکار مرا درگیر ترسی پایان ناپذیر می کند و چون تحمل این اضطراب ناممکن است بدین علت جهت مهار این ترس، متوسل به یکسری حرکات مهاری و بازتابی می‌شوم.

برای مثال در این شرایط 10 قدم به جلو برداشته و سپس این مسیر پیموده شده را باز گشته و به کرات این حرکت رفت و برگشتی را تکرار می کنم و جهت آرام کردن ذهن متلاطم و متشنج خودم نیز متوسل به محاسبات ذهنی یا بر زبان آوردن اوراد و اذکار می شوم تا بالاخره بدین وسیله بتوانم از ترکتازی و یورش افکار آزارنده جلوگیری کنم لازم به ذکر است که اگر این افکار آزارنده به طور ناگهانی در میان یک جمع و اشخاص غریبه به من حمله ور شود جهت دور ماندن از احساس شرمساری با آوردن بهانه و یا گفتن دروغی به منظور انجام این رفتارهای مکانیکی ثابت و آئینی آرامش بخش از میان جمع فاصله گرفته و با یافتن مکانی خلوت بدین وسیله رفتارهای ضد اضطرابی ام را انجام می‌دهم.

آیا اختلال وسواس با مسایل و مشکلات کم وقوعی نیز همراه است؟

بله، این اختلال ندرت همراه با یک سری مشکلات ادراکی، حرکتی و عصب شناختی از نوع زیر است:

الف: از جمله اختلالات نادر حرکتی می توان به رفتارهایی چون میخکوب شدن در سر جای خود، حركات غیرارادی، پرجنبی (لقوه و انقباض عضلانی)، پرش عضلانی (تیک زدن)، ادا و اصول درآوردن و اسپاسم عضلانی اشاره کرد.

ب: از نمونه های مشکلات و نارسایی های عصب شناختی می توان به عدم هماهنگی حرکات ظریف، حرکات غیرارادی و حرکات آینهای (حركات مشابه در اندام مقابل اشاره کرد.

پ: و بالاخره از نارسایی های ادراکی می توان به تغییر در حس چشایی و بویایی، اختلالات بصری و خیره شدن به نور لامپ و یا نور خورشید اشاره کرد که خیره شدن به پرتو آفتاب فرد را درگیر مشکلات شبکیه و کوری می کند.

آیا ترس مرضی و بیمارگونه فرزندم می تواند منجر به عوارض و مشکلات جسمی در وی شود؟

از آنجا که کودکان وسواسی به ندرت خواب کافی و آرامش روانی را تجربه می کنند بنابراین بسیار طبیعی است که درگیر عوارض جسمانی چون سردرد ادواری و یا مزمن و یا سندرم روده تحریک پذیر شوند و علت نارسایی خواب محورشان این است که این قربانیان عمدتا درگیر افکار و ذهنیات واهی بوده و یا اینکه رفتارهای مهاری مکانیکی، تشریفاتی و عادتی شان وقت ارزشمندشان را تلف می کند و این مسئله در نهایت منجر به تضعیف سیستم ایمنی بدنشان شده و تضعیف این سیستم نیز کودک را در معرض یورش بیماری های جسمی قرار می دهد.

نکته دیگر قابل توجه در این رابطه این است که وسواس معمولا توسط متخصصین تاپیشه کار صورت می پذیرد برای مثال ممکن است یک دندانپزشک با مشاهده لثه های آسیب دیده کودک به این تشخیص برسد که این مشکل ممکن است به علت مسواک زدن افراطی کودک باشد.

یک روانپزشک چگونه اختلال وسواس فکری و رفتاری (OCD) را در کودک تشخیص می دهد؟

از آنجا که وسواس یک بیماری بیولوژیکی و ژنتیکی است بدین علت روانپزشک باید با معیارهای اختصاصی و انحصاری این اختلال را در فرد تشخیص دهد. چون اکثر بیماری های روانی را نمی توان از طریق انجام آزمایش خون، عکسبرداری با اشعه ایکس و سایر تست های آزمایشگاهی تشخیص داد. لذا بدین علت یک روانپزشک با مشاهده عوارض و نشانه های گویای این اختلال، رفتارهای گزارش شده و مشاهدات و ارزیابی های مستقیم اقدام به تشخیص این عارضه می کند.

واقعیت این است که اگرچه یک درمانگر با تجربه می تواند به سادگی می تواند اختلال وسواس را از سایر اختلالات روانی متمایز کند. اما چون عوارض و نشانه های تشخیصی برخی از اختلالات مشابه یکدیگر است بدین علت درمانگر باید مبنای ارزیابی و تشخیص خود را کتاب مرجع و جامع راهنمای تشخیص اختلالات روانی که هم اکنون ویرایش چهارم این مرجع (DSM) در دسترس است قرار دهد.

چون در تدوین و نگارش این مرجع تشخیصی معتبر هزاران روانشناس و روانپزشک برجسته نقش آفرین بوده اند به هر شکل براساس این مرجع تشخیص در صورتی کودک مبتلا به وسواس می شود که او به طور ذهنی در گیر افکار، خیالات و اوهام پیوسته و راجعه (برگشتی) و آزار دهنده بوده و در ثانی این خیالات کودک ساخته بر روی کارکردهای روزانه و نرمال کودک اثر منفی برجای گذاشته و چون این توهمات کودک ساخته او را درگیر ترس و اضطراب می کند، کودک جهت مهار این اضطراب به طور بازتابی متوسل به اعمال مهاری چه به صورت ذهنی (عدد شماری) و چه به صورت عملی می شود. لازم به ذکر است که توهمات و رفتارهای مهاری وسواس محور کودک نباید ناشی از استعمال مواد مخدر، تداخل دارویی و درمانی و یا سایر اختلالات روانی باشد.

 

اظهارات یک بیمار پانزده ساله

من از جروبحث کردن با برادر و مادرم به شدت نفرت دارم چون این مسئله به طور خودکار مرا ناراحت و مضطرب می کند لذا بدین علت است که به طور مکانیکی و به طور ناموجه از مردم عذرخواهی می کنم. برای مثال اگر درگیر این پندار شوم که به شخصی بد نگاه کرده ام و یا درباره اش فکر بدی را به ذهنم راه داده ام این فکر و پندارم مرا وامی دارد که هرچه سریعتر از این بابت از این فرد فرضی عذرخواهی کنم که در بسیاری از موارد این رفتارم اسیاب حیرت و سردرگمی افراد غریبه را فراهم کرده است چون آنها عذرخواهی ام را کاملا بی مورد می انگاشتند چون من اهانت و یا تعرضی را متوجه آنها نکرده بودم.

از طرف دیگر اگر این امکان برایم مهیا می شد هر یک شنبه به نزد کشیش کلیسای محل زندگیمان رفته و در نزد او به گناهتم اعتراف کرده و بدین وسیله آرامش خاطری گذرا را تجربه می کردم اگرچه به کرات نیز مرد روحانی محله مان به من گفته است که گناه قابل اعتراف و بخشي را مرتکب نشده ام با این همه این کار به خودی خود برایم آرامش بخش است.

به هر صورت از آنجا که عذرخواهی ام ناموجه است بدین علت نه تنها دوستانم مرا طرد کرده اند بلکه اعضای خانواده ام نیز نسبت به این رفتارم حساس شده اند لذا بدین علت است که اکنون این کار را به طور ذهنی با پر شمارش اعداد انجام میدهم چون بر این باورم که بدین وسیله به طور مستقیم دست یاری خواهم را به سوی خداوند منان و قادر دراز می کنم به هر شکل در این مکانیسم مهار کننده اضطراب (بر شمارش ذهنی اعداد) تنها باید اعداد خوب و سعدي چون را بشمارم نه اعداد بدی چون اگر اعداد خوب در چشم ذهنم ظاهر شود این مسئله سبب آرامش خاطرم شده و در صورتی که در این مکانیسم مهاری، اعداد نحس به ذهنم خطور کند در آن صورت چاره ای جز این ندارم که این عمل را دوباره انجام دهم.

آیا عوارض و نشانه های اختلال وسواس فکری و رفتاری (OCD) مشابهتی با سایر مشکلات و اختلالات روانی دارد؟

از آنجا که تحمل عوارض و فشارهای وسواس به ویژه در بزرگسالی سخت تر است بدین علت نوجوانانی که مبتلا به این اختلال هستند جهت بیرنگ کردن این عوارض متوسل به مشروبات الکلی و استفاده از مواد مخدر به ویژه ماری جوانا می شوند. همینطور، رفتارهای پرخطر جنسی و اعتیاد به قمار بازی نیز در برخی از نوجوانان مشاهده می شود از طرف دیگر عوارض وسواس شباهت آشکاری با عوارض و اختلالاتي چون پرش عضلانی و سندرم (نشانگان) تورت دارد.

چون اختلالات تیک محور در قربانی تولید فشار و ناراحتی می کند که این فشار نیز فرد را وادار به رفتارهای حرکتی غیرارادی و بازتابی چون لمس کردن و ضربه زدن می کند که این رفتارها شباهت آشکاری با رفتارهای بازتابی وسواس دارد. لازم به ذکر است که اگر (OCD) و اختلالات پرش عضلانی در سنین پائین گریبانگیر کودک شود در آن صورت این دو اختلال به طور همزمان می تواند در کودک وجود داشته باشد.

همینطور، در بسیاری از موارد وسواس همراه با افسردگی است تفاوت این دو اختلال در این است که فرد افسرده به هیچ وجه اوهام خودساخته وسواس را تجربه نکرده و فرد وسواسی نیز از انجام رفتارهای مهاری لذت می برد.

از طرف دیگر اگرچه استرس و اضطراب پیرامونی به طور خودکار بر ابعاد وسواس می افزاید اما تفاوت اختلال وسواس با اختلال استرسی پس ضایعه‌ای (PTSD) در این است که برخلاف (PTSD) اختلال پس فاجعه‌ای، اختلال (OCD) از یک خاستگاه و زمینه ضایعه ای و فاجعه ای برخوردار نیست. این در حالی است که تجارب ناگوار و فاجعه آمیز گذشته فرد را درگیر اختلال استرس پس فاجعه‌ای می‌کند.

از سایر اختلالات روانی مشابه وسواس می توان به اختلالات رشدی چون اوتیسم (در خودماندگی) و سندرم آسپرگر اشاره کرد. واقعیت این است که اگرچه اختلالات اوتیسمی و آسپرگری از زاویه رفتارهای مکانیکی، قالبی، غیرارادی، کوکی و بازتابی شبیه وسواس است با این همه چون این قربانیان با مشکلات حاد ارتباطی مواجه هستند، بدین علت از این زاویه با وسواس تفاوت دارند و سرانجام اینکه اگرچه اختلالات روان پریشانه و اسکیزوفرنیایی و اختلالات هذیانی از زاويه نشانه ها و علایم تشخیصی با وسواس قرابت و همخوانی دارند. با این همه قربانیان وسواس به خوبی می توانند بین واقعیت و پندار تفاوت و تمایز قایل شوند.

منظور از مفهوم اختلال شخصیت وسواسی چه بوده و آیا این اختلال با اختلال وسواس تفاوت دارد؟

همینطور، مایلم بدانم که این دو اختلال، همزمان می تواند در کودک نمود داشته باشد؟ نکته مهمی که باید بدان توجه شود این است که شخصیت وسواسی (OCPD) با بیماری وسواس کودک تفاوت دارد و علت این مسئله این است که اساسا این اختلال در کودکان زیر ۱۸ سال به رسمیت شناخته نمی شود چون در این مقطع سنی شخصیت کودکان کماکان در حال شکل گیری است با این همه ممکن است ویژگی های این نوع شخصیت در کودکان نمود داشته باشد از جمله این ویژگی های گویا می توان به یک دندگی و کله شقی و لجاجت، گرایشات کمال گرایانه، تقارن گرایی و نظم یاوری در اشیاء و جزئیات گرایی اشاره کرد که در صورت ریشه دار شدن ویژگی های فوق، در طی زمان کودک درگیر شخصیت وسواسی می شود.

تفاوت دیگر (OCPD با OCD) در این است که در اختلال وسواس، عوارض این بیماری با خودانگاره (تصویر ذهنی و برداشت فرد از خود) سازگاری ندارد لذا بدین علت است که این عوارض در قربانی تولید درد و ناراحتی و بی قراری می کند. این در حالی است که در اختلال شخصیت وسواسی فرد ویژگی های شخصیتی خود را مورد پذیرش قرار می دهد. لذا بدین علت است که این کیفیات در قربانی تولید درد، ناراحتی و بی قراری نمی کند.

به زبان ساده تر، قربانیان شخصیت وسواسی به هیچ وجه اعمال و رفتارهای خود را غیرطبیعی نمی دانند و بدین علت دستخوش استرس و اضطراب نمی شوند. تفاوت دیگر شخصیت وسواسی با بیماری وسواس در این است که قربانی (OCPD) از رفتارهای تکراری و مهاریش چون پاکیزگی گرایی و پاکیزه باوری لذت می برد. این در حالی است که رفتارهای بازتابی در وسواس سبب عذاب و ناراحتی قربانی می شود.

همینطور، اختلال شخصیتی از طریق روان درمانی مهار می شود این در حالی است که از طریق دارو درمانی وسواس را علاج می کنند، لازم به ذکر است که برای اولین بار این فروید پدر علم روانکاوی بود که این اختلال را با مفهوم احتباس ضایعات دفعی بدن به علم روانشناسی معرفی کرد با این حال خیالتان از این بابت راحت باشد زیرا کودکان زیر ۱۸ سال مبتلا به شخصیت وسواسی نمی‌شوند.

آیا بیماری های مغزی و عصب شناختی می تواند عامل موجبه و مسببه اختلال وسواس باشد؟

برای مثال آیا تومور مغزی می تواند فرد را درگیر بیماری وسواس کند؟ نشانه بارز تشخیص سندرم تورت، تیک ها (پرش های عضلانی غیرارادی چندگانه) است. براساس شواهد و مستندات موجود اشخاصی که از تیک های چندگانه رنج می برند به طور خودکار درگیر اختلال وسواس و اختلال نارسایی تمرکز می شوند، برای مثال سندرم تورت در بیش از 50 کودکان موجب وسواس شده و این در حالی است که اختلال اولیه وسواس در کودکان به میزان بسیار ناچیزی کودک را درگیر سندرم (نشانگان) تورت می کند.

مطلب دیگر قابل ذکر این است که تورت یک بیماری موروثی بوده و شواهد نشان می دهد که نزدیکان این قربانیان درگیر وسواس عاری از تیک (پرش عضلانی) می شوند.

از طرف دیگر اگرچه منشاء و عامل انسفالیت (التهاب مغز) عوامل باکتریایی و ویروسی است با این همه این التهاب می تواند همراه با عوارض وسواس باشد. همینطور، اگرچه از علایم مشخصه بیماری کره (داء الرقص) سیدن” هم حرکات پرشی، غیرارادی، غیرتکراری و ناهماهنگ صورت دست و پاها است با این حال عامل موجبه این بیماری عفونت های استرپتوکوکی است.

همینطور، اگرچه عوارض وسواس در حملات صرع محور نیز نمود دارد با این همه نکته ای که در رابطه با این نوع حملات باید بدان توجه داشت این است که منشای این حملات تخلیه غیرطبیعی جریان الکتریسیته مغز است. لازم به ذکر است که حملات صرعی خود به انواع مختلف تقسیم می شوند که وجه مشترک اصلی شان حملات راجعه، عود کننده، برگشتی و دوره ای است.

از طرف دیگر از آنجا که منشاء و خاستگاه اختلال بیش فعالی و کاستی تمرکز و توجه (ADHD) نارسایی های عصب شناختی و روانپزشکی است. بنابراین اختلال وسواس از زاویه کیفیات ژنتیکی با اختلال (ADHD) وجه مشترک دارد. لازم به ذکر است که مستندات چندی، نقش آسیب های مغزی را در بروز حملات وسواسی کودک را مورد تأیید قرار داده اند و سرانجام اینکه عوارض اختلال وسواس در حمله صرعی لب (قطعه) گیجگاهی نیز به چشم می خورد.

آیا کودکان مبتلا به اختلال وسواس فکری و رفتاری (OCD) درگير هذیان نیز می شوند؟ همینطور، هذیان چه تفاوتی با وسواس فکری دارد؟ و سرانجام اینکه بین هذیان و فکر اغراق آمیز چه تفاوتی وجود دارد؟

از آنجا که اصطلاح «هذیان» دلالت به فکر و باوری غیرمنطقی و غیرعقلانی دارد و چون فرد هذيانی به هیچ وجه خدشه ای به این باور نا به روالش وارد نمی کند و چون باور هذیانی قربانی به هیچ وجه مورد پذیرش فرهنگ و قومیت قربانی هذیان نیست بدین علت هذیان زدگی به هیچ وجه در وسواس کودکان مشاهده نمی شود.

از طرف دیگر باور و اندیشه اغراق آمیز با باورهای هذیانی تفاوت دارد چون اگرچه باور غلوآمیز شباهت آشکاری با کیفیات هذیان دارد با این همه این نوع باور از صلابت و سرسختی هذیان برخوردار نبوده و در عین حال در قیاس با باورهای هذیانی تا حدودی باورپذیر است و سرانجام اینکه اشتغال ذهنی (ذهن مشغولی) دلالت بر افکاری سمج و راجعه ( عود کننده دارد که به فرد حمله ور شده و بدین وسیله در قربانی تولید ترس و اضطراب و استرس می کند.

آیا اختلالات دیگری نیز وجود دارند که با اختلال وسواس فکری و رفتاری (OCD) اشتباه گرفته می‌شوند؟

نه تنها عوارض و نشانه های برخی از اختلالات روانی مشابه عوارض وسواس است بلکه این عوارض مشابه را می توان با داروهای ویژه اختلال وسواس نیز مهار کرد. مطلب دیگر قابل ذکر این است که یک کودک وسواسی شدیدأ مستعد ابتلا به دستکم یکی از اختلالات روانی است. به زبان دیگر وسواس می تواند به همراه مشکلی دیگر در کودک نمود داشته باشد که این مسئله تشخیص وسواس را در بسیاری از موارد دشوار می کند. لازم به ذکر است که برخی از مطالعات شانس ابتلای یک کودک وسواسی را به اختلالی دیگر در حدود %۷۰ برآورد کرده اند به هر شکل در زیر به برخی از اختلالات مشابه و توأمان وسواس اشاره می شود

الف: اختلال کنش و کشیدن مو:

از نشانه بارز این اختلال بازی کردن با مو و کشیدن آن بوده و معمولا این نارسایی رفتاری منجر به رفتارهای تشریفاتی و مهاری اختلال وسواس نمی شود.

ب: اختلال بدشکل بینی اجزای بدن:

به واسطه این اختلال قربانی ذهن مشغول عدم تقارن و زیبایی اندام هایش بوده و این نوع ذهن مشغولی زیبایی محور 32 درصد این قربانیان را درگیر مشکلات وسواسی می کند.

پ: اختلال خورد و خوراکی (کم خوری و پرخوری):

از نشانه های بارز این اختلال می توان به مکیدن انگشت، جویدن ناخن، گرفتن دماغ، حبس کردن نفس، دندان سایی (دندان قروچه)، کوبش (کوبیدن) سر، حرکات تاب خورانه موزون، ضرب و جرح خویشتن (خود گازگیری)، خودزنی و خودزخمی سازی، لرزش دست و به دهان بردن اشیای مختلف اشاره کرد. لازم به ذکر است که اگرچه رفتارهای غیرارادی تکراری فوق، مشابهت آشکاری با اعمال مهاری وسواس دارد با این همه ویژگی های فوق عمدتا در اختلالات اوتیسمی (درخودماندگی) و سندرم عقب ماندگی ذهنی به چشم می خورد.

ت: اختلال خود بیمارانگاری:

درگیری به این اختلال فرد را نگران مسایل سلامت محورش می کند.

ح: اختلال مهاری کندن پوست:

این اختلال در برخی از موارد منجر به جراحت پوست شده و این نوع رفتار مهاری و جبرانی در 23 درصد قربانیان وسواس نیز به چشم می خورد.

چ: اختلال تن ناپذیری (بديوانگاشتن بدن خود):

ابتلای به این اختلال قربانی را به این پندار می رساند که از بدنش بوی زننده و چندش آوری ساطع می شود که اسباب بیزاری و نفرت مردم را فراهم می کند لازم به ذکر است که این ذهنیت و پندار قربانی کاملا بی اساس است و این اختلال یکی از زیر گروه های اختلال وسواس است.

آیا بازی های تشریفاتی وسواسی و آئینی (قاعده مند) و بازی های منظم کودک در هر شکلی غیرعادی و غیر طبیعی است؟

در صورتی که پاسخ این سئوال منفی باشد در آن صورت این نوع بازی چه تفاوتی با بازی های وسواس گونه و مرضی دارد؟ بازی های وسواسی و قاعده مند و ذهنیات و باورهای خرافی و اعمال تکراری نه تنها در بین کودکان شایع است بلکه کودک با تکیه بر ابزارهای فوق، فرایند رشد طبیعی خود را پشت سر می گذارد بنابراین تنها در صورتی این ذهنیات و بازی ها شکل بیمارگونه به خود می گیرد که نشانه های وسواس در کودک آشکار باشد.

برای مثال در اطراف 2 سالگی نه تنها کودک شدیدا وابسته به آداب و آئین رفتاری ثابت است بلکه عمدتا بدین طریق است که سازگاری و رشد خود را شکل می دهد برای مثال یک کودک دو ساله طبق آداب و فرایند ویژهای غذا خورده، حمام کرده و می خوابد. از طرف دیگر اگرچه هنوز هم آداب گرایی در کودکان سه چهار ساله نمود دارد با این همه این آداب و قواعد آشکارا منعطف و شکل پذیر است و بالاخره اینکه برخی از نشانه های وسواس در کودکان 7 تا 11 ساله به طور طبیعی به چشم می خورد.

برای مثال پسران 7 ساله از لمس کردن دختران همسال خود به علت میکروب آلودگی پنداریشان خودداری کرده و بچه های اطراف 7 سالگی نیز به عنوان سرگرمی و گردآوری یک کلکسیون، اقدام به جمع آوری وسایل بازی می کنند که این رفتارشان هرگز حکایت از گرایشات احتكاری وسواس ندارد.

لازم به ذکر است که کودک در اطراف هشت نه سالگی از این حساسیت ها و رفتارهای فاصله گرفته و تنها گاهگاهی جهت تجربه کردن ایمنی به این حالات و رفتارها باز می‌گردد و سرانجام اینکه بازی قاعده مند و مکانیکی انفرادی کودک در این مقطع سنی به سوی بازی های گروهی مبتنی بر اصول و قواعد مشخص سیر می کند و در دوره نوجوانی نیز ممکن است فرد شیفته سبک زندگی سوپراستار مورد علاقه اش شده و به تقلید از هنرپیشه محبوبش به مثل او لباس پوشیده و با اینکه به سرگرمی های او علاقه مند شود اما این رفتارها هرگز نمی تواند وسواسی باشد چون این شیفتگی در طی زمان بی رنگ می شود این در حالی است که در وسواس مرضی و واقعی، این آداب زدگی و مقررات گرایی نیست که جلوی پویایی کودک را سد می کند بلکه این شک و تردید و عدم انعطاف و سماجت قربانی است که مانع حرکت رو به جلویش می شود.

لازم به ذکر است که یکی از عوارض گویای اختلال وسواس می تواند تفکر جادویی باشد که فرد به واسطه این قدرت جادویی اسباب تحقق هر چیزی را فراهم آورد. از آنجا که گاهگاهی این نوع تفکر به شکل هذیان نمایان می شود بدین علت ممکن است بیماری کودک روان رنجوری تشخیص داده شود.

 

رفتارهای مرضی یک بیمار 10 ساله

از آنجا که برایان یک کودک وسواسی است آداب و آئین مکانیکی و ثابت این پسربچه به مفهوم واقعی کلمه جانمان را به لبمان رسانده است چون برایان هر شب با آداب خاصی به خواب رفته و در صورتی که فرایند و آداب خوابیدنش را به طور کامل اجرا نکند در آن شب خواب راحتی را تجربه نخواهد کرد این در حالی است که انجام این آداب دستکم یک ساعت از وقتش را تلف می کند اما آنچه که مربوط به آداب خواب برایان می شود این است که این کودک در آستانه خواب. اولا به دفعات و به حالتی مشخص بالشش را تکان داده و چند بار نیز زیر تختش را چک می کند تا چیز غیرعادی در زیر آن نباشد همینطور، او به کرات در اتاق خوابش را باز و بسته می کند تا بدین طریق از بسته بودنش مطمئن شده و چند بار به دستشویی و حمام سر میزند تا از چکه نکردن شیرهای آب مطمئن شود و بالاخره چند بار نیز پنجره اتاقش را باز کرده و از آنجا فضای بیرون را از نظر می گذراند تا بدین طریق مطمئن شود که در بیرون از اتاقش غریبه ای نیست.

همانطور که گفته شد این کنترل و چک کردن های مکرر برایان نه تنها یک ساعت از زمان خوابش را تلف می کند بلکه ما را نیز به مرز جنون کشانده است. اما مشکل اصلی این است که برایان بدون بجا آوردن این آداب مکانیکی هرگز نمی تواند خواب عادیش را تجربه کند.