نخستین مسئولیت مدیر گروه، تبیین واقعیت ها برای اعضا است. مکس دو پر

واقعیت عبارت است از تفاوت بین آنچه آرزو داریم و آنچه هستیم. باید بدانید که هرگز با فراموش کردن واقعیت به موفقیت نخواهید رسید. برای من، مدتی طول کشید تا این نوع تفکر را بیاموزم و به آن عمل کنم. این فرایند چند مرحله داشت. در ابتدا، هیچ علاقه ای به تفکر واقع گرا نداشتم. پس از مدتی، فهمیدم تفکر واقع گرا ضروری است و کم کم به آن علاقه نشان دادم اما در واقع آن را دوست نداشتم، چون گمان می کردم بسیار منفی است.

بنابراین تا جایی که می توانستم از آن فرار می کردم. به تدریج دریافتم اگر بخواهم مشکلاتم را حل کنم و از اشتباهاتم درس بگیرم، باید به تفکر واقع گرا روی خوش نشان دهم. همان موقع تصمیم گرفتم پیش از این که با مشکلی روبه رو شوم، واقع گرایانه بیندیشم و این را بخشی همیشگی در زندگی ام قرار دهم. اکنون، نه تنها هر روز به آن عمل می کنم، بلکه دیگران را نیز به این کار ترغیب می کنم.

تفکر واقع گرا چگونه به موفقیت بیشتر شما کمک می کند؟

اگر همانند من، ذاتا انسان خوش بینی هستید، ممکن است علاقه زیادی به تفکر واقع گرا نداشته باشید. اما باید بدانید که یادگیری توانایی تفکر واقع گرایانه، باعث نمی شود که اعتمادتان به مردم از بین برود. به علاوه این تفکر توانایی دیدن و استفاده از موقعیت ها را از شما سلب نمی کند. در عوض، به شیوه های مختلف به نفع شما عمل می کند:

1. تفکر واقع گرا خطر عوامل منفی را به حداقل می رساند

هر عملی، همیشه نتایج خود را دارد؛ با تفکر واقع گرا می توانید مشخص کنید در نهایت چه پیامدهایی بروز می کند و این موضوع خیلی حیاتی است، چون تنها با شناخت نتایج و پیامدها و توجه به آنها می توانید برایشان برنامه ریزی کنید. اگر بدترین سناریو را در نظر بگیرید، می توانید خطر عوامل منفی را به حداقل برسانید.
آیا اغلب در برنامه ریزی های استراتژیک خود، به بدترین سناریو فکر می کنید؟ آیا این تجربه، به اندازه چیزهایی که ممکن است به دست آورید، اهمیت دارد؟ اگر نه، چرا؟

2. تفکر واقع گرا، هدف و استراتژی را برای شما مشخص می کند

صاحبان شرکت هایی را میشناسم که تفکر واقع گرا ندارند. نکته مثبت در مورد این افراد این است که بسیار مثبت اندیش هستند و به کسب و کارشان امیدوارند. اما نکته منفی در مورد آنها این است که امید، استراتژی نیست.

تفکر واقع گرا به برتری در رهبری و مدیریت می انجامد، چون افراد را وادار می کند با واقعیت روبه رو شوند. آنها ابتدا هدف خود را مشخص می کنند و سپس یک استراتژی آماده می کنند تا به آن هدف نزدیک شوند. زمانی که مردم به تفکر واقع گرا عمل می کنند، همزمان عملکردها و فرایندها را ساده سازی می کنند تا به اثربخشی بیشتر منجر شود.

حقیقتا در تجارت تنها برخی از تصمیمات، مهم هستند. کسانی که تفکر واقع گرا دارند، تفاوت تصمیمات مهم از تصمیمات ضروری در دوره های عادی تجارت را می دانند. تصمیمات واقعا مهم، با هدف شما در ارتباطند. «جیمز الن» درست می گفت: تا زمانی که افکار ما با اهدافمان در ارتباط باشد، برتری خاصی وجود ندارد.
چگونه می توانید تصمیمات مهم و تصمیمات ضروری را از هم تشخیص دهید؟

3. تفکر واقع گرا به عنوان عامل سرعت دهنده «تغییر» عمل می کند

کسانی که صرفا با تکیه بر امید و آرزو به سوی موفقیت حرکت می کنند، تغییر را کمتر در اولویت خود قرار می دهند. اگر تنها امید دارید، مطمئن باشید موفقیتی کسب نخواهید کرد. شاید شانس به کمک شما بیاید. بنابراین چرا زحمت تغییر را به خود نمی دهید؟

تفکر واقع گرا باعث دفع این نگرش نادرست می شود. هیچ چیز به اندازه دیدن واقعیت در جلوی چشمانتان، نمی تواند شما را وادار به تشخیص لزوم تغییر کند. تغییر به تنهایی باعث رشد نمی شود، اما بدون آن نمی توانید پیشرفت کنید.
در گذشته، روبه روشدن با واقعیت چگونه به شما کمک کرده است تا تغییری ایجاد کنید؟

4. تفکر واقع گرا آرامش و امنیت خاطر را فراهم می کند

وقتی به بدترین حالت فکر می کنید و برنامه های احتمالی برای روبه رو شدن با آن را مشخص می کنید، امنیت و اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت. مطمئنا خودتان هم می دانید که نمی خواهید غافلگیر شوید. فضای بین واقعیت و آنچه توقع داشتید ناکامی است. تفکر واقع گرا این فضا را به حداقل می رساند.

به چالشی بیندیشید که اکنون با آن روبه رو هستید. به بدترین سناریو توجه و همه احتمالات منفی را فهرست کنید. حالا به بهترین سناریو و نتایج خوب آن فکر کنید. تا چه اندازه خودتان را برای رویارویی با آن آماده می بینید؟

5. تفکر واقع گرا به شما اعتبار می بخشد

تفکر واقع گرا به افراد کمک می کند مدیری خوب باشند و از دیدگاه یک مدیر به موضوعات نگاه کنند. مدیران همواره با خطر از دست دادن اعتبار خود در بین زیردستانشان مواجه هستند. به بیانی دیگر، مدیرانی که تفکر واقع گرا دارند و براساس آن برنامه ریزی می کنند، مجموعه خود را در موقعیت برد قرار می دهند. این کار باعث ایجاد اعتماد نسبت به آنها و اعتبار در بین اعضای مجموعه می شود.
بهترین مدیران، پیش از این که نسبت به یک موضوع چشم اندازی به دست بیاورند، سؤالات واقع گرایانه از خود می پرسند؛ سؤالاتی مانند:

  • آیا این کار شدنی است؟
  • آیا همه ی افراد را در بر می گیرد یا عده ی کمی را؟
  • آیا مسائلی که رسیدن به این طرح را سخت و دشوار می کند، خوب شناسایی کرده ام؟

اگر مدیر هستید و روی پروژهای کار می کنید، این سه سؤال را از خودتان بپرسید و پاسختان را با جزئیات بنویسید. سپس دقت کنید پاسخ هایتان چگونه می توانند به شیوهی مدیریت شما کمک کنند.

6. تفکر واقع گرا زیربنایی برای ساختن فراهم می کند

«توماس ادیسون» می گوید: «ارزش یک ایده خوب، در کاربردی بودن آن است.» در تفکر واقع گرا هدف این است که با حذف عامل امید و آرزوی واهی، به یک ایده کمک کنیم تا قابل اجرا شود. ایده ها و تلاش ها، اغلب به سبب تكیه بیش از حد به آرزوها و عدم توجه به آنچه واقعیت دارد، به نتیجه نمی رسند.

شما نمی توانید هیچ خانه ای را روی هوا بسازید؛ زیرا به پایه ای محکم نیاز دارید. ایده ها و برنامه ها هم به پایه ای محکم نیاز دارند تا روی آن سوار شوند. تفکر واقع گرا این پایه محکم را فراهم می کند.

تفکر واقع گرا کمک می کند در هر مسیری نقطه شروع خود را بشناسید. به یک هدف کاری که هم اکنون در ذهن دارید، بیندیشید. نقطه شروع کجاست؟ وضعیت فعلی شما چیست؟ تصور می کنید با چه دشواری هایی روبه رو خواهید شد؟

7. تفکر واقع گرا به کمک آنهایی می رود که دچار مشکل شده اند

اگر خلاقیت عاملی است که سبب می شود هنگام نترسیدن از شکست کاری را انجام دهید، واقعیت، رویارویی با شکستی است که احتمال دارد اتفاق بیفتد. تفکر واقع گرا پشتوانه ای محکم به وجود می آورد که در زمان بروز مشکل، به شما اطمینان می بخشد. در میان نا امیدی و شک، اطمینان یافتن باعث ثبات می شود.

چگونه با شکست روبه رو می شوید؟ آیا واقع گرایانه به خودتان نگاهی می اندازید تا ببینید چه چیزی اشتباه بوده است؟ چقدر دوست دارید با حقایق روبه رو شوید، هر چند به ضرر شما باشند یا به شما کمک کنند؟

8. تفکر واقع گرا باعث به ثمر نشستن رویاها می شود

«جان گالزوردی»، رمان نویس بریتانیایی، می گوید: «ایده آل گرایی با یک نسبت مستقیم، به میزانی که کسی از مشکل فاصله می گیرد، افزایش می یابد.» اگر به مشکلی نزدیک نشوید، نمی توانید با آن مبارزه و آن را حل کنید. اگر واقع گرایانه به رویای خود و چگونگی رسیدن به آن ننگرید، هرگز به آن دست نخواهید یافت. تفکر واقع گرا کمک می کند راهی به وجود آورید تا هر آرزویی به ثمر برسد.

به هدف یا رویای بلند مدتی بیندیشید که هنوز نتوانسته اید به آن برسید. مطمئنا بسیار بیشتر از این که فکرتان را روی واقعیت رسیدن به آن متمرکز کنید، روی منافعی متمرکز شده اید که آن هدف یا رویا برای شما به ارمغان خواهد آورد. حالا، سعی کنید زمانی را اختصاص دهید و واقع گرایانه به کارهایی بیندیشید که برای رسیدن به آن هدف یا رویا باید انجام دهید؛ زمانی که باید صرف کنید، منابعی که در دست دارید، موانعی که بر سر راه شماست، قدم هایی که باید برای رسیدن به آن بردارید و افرادی که می توانند در این مسیر به شما کمک کنند.

با به کار گیری تفکر واقع گرا به چه نتایجی می رسید؟

تنها می توانیم در زمینه هایی تغییر، رشد و پیشرفت کنیم که «بدانیم» به تغییر، رشد و پیشرفت در آنها نیاز داریم. با خودتان روراست باشید. در زمینه تفکر واقع گرا، به چه میزان تغییر نیاز دارید؟ اگر بخواهید به آن عمل کنید، چه چیزهایی در زندگیتان تغییر می کند؟ چه تأثیری در حرفه، روابط و مسائل مالی و روحی شما خواهد داشت؟

چگونه به تفکر واقع گرا دست یابیم؟

از آن جایی که ذاتا به جای این که واقع بین باشم، خوش بین هستم، اغلب مجبور بودم گام های محکمی برای بهبود تفکرم در این زمینه بردارم. در اینجا به پنج موردی می پردازم که برای دستیابی به تفکر واقع گرا، انجام دادم. توصیه می کنم شما هم اینها را انجام دهید:

1. روحیه پذیرش واقعیت را در خود پرورش دهید

«هری اس. ترومن»، رئیس جمهور سابق ایالات متحده می گوید: «هرگز قصد ندارم با گفتن حقیقت، کام دیگران را تلخ کنم، من تنها حقیقت را می گویم و آنها می پندارند که تلخ است.»

بسیاری از مردم این گونه نسبت به واقعیت واکنش نشان می دهند. انسان ها ذاتا می خواهند موفقیت ها را بزرگتر و شکست ها را کوچک تر از آنچه هستند، جلوه دهند. متأسفانه بسیاری از مردم مصداق این گفته «وینستون چرچیل» هستند: انسان ها گاهی در برابر حقیقت کم می آورند اما باز هم به راه خود ادامه می دهند؛ گویی اتفاقی نیفتاده است. اگر می خواهید به تفکر واقع گرا دست یابید، باید بتوانید به راحتی با واقعیت روبه رو شوید.

2. تکالیف خود را انجام دهید

فرایند تفکر واقع گرا از انجام تکالیف و وظایفتان شروع میشود. نخست باید حقایق را دریابید. «چستر بولز»، فرماندار سابق، نماینده سنا و سفیر ایالات متحده، می گوید: هنگامی که به مشکلی برمی خورید، درگیر عقاید گمراه کننده و پیش داوری نشوید. واقعیت وضع موجود را درک کنید و در نهایت تصمیمی بگیرید که صادقانه ترین تصمیم باشد و به آن پایبند باشید. اگر تفکرتان بر پایه اطلاعات غلط یا حدس و گمان باشد، دیگر فرقی ندارد که نتیجه فکرتان چه باشد.

3. به جوانب مثبت و منفی موضوع فکر کنید

هیچ چیز مانند توجه به نقاط مثبت و منفی یک موضوع، برای درک کامل واقعیت مناسب نیست. به ندرت پیش می آید که به سادگی به خاطر نقاط مثبت زیاد موضوعی، تصمیماتی بگیریم و کارهایی انجام دهیم، چون هیچ کدام از نقاط مثبت و منفی وزن یکسانی ندارد. با این حال، این موضوع به هیچ وجه ارزش امتحان کردن را ندارد. از طرفی، این کار کمک می کند در واقعیت غوطه ور شویم، موضوع را از زوایای مختلف بررسی کنیم، و در واقع، هزینه اقدامات ممکن را برآورد کنیم.

4. بدترین سناریو را تصور کنید

نتیجه تفکر واقع گرا، کشف، تصور و بررسی دقیق بدترین سناریو است. این سؤالات را از خودتان بپرسید:

  • اگر فروش شرکت کمتر از آنچه انتظار داریم شود، چه اتفاقی می افتد؟
  • اگر درآمد شرکت به حداقل برسد، چطور؟ (حداقل واقع بینانه، نه حداقل خوش بینانه!)
  • اگر نتوانیم در تراز مالی موفق باشیم، چطور؟
  • اگر نتوانیم مطالبات مشتریانمان را وصول کنیم، چطور؟
  • اگر مجبور شویم تعدیل نیرو داشته باشیم، چطور؟
  • اگر بهترین کارکنان ما بیمار شوند و نتوانند با ما همکاری داشته باشند، چطور؟
  • اگر همه کارکنان از دستور مدیریت سرپیچی کنند، چطور؟
  • اگر زنگ خطر بازار به صدا درآید و بازار در رکود فرو رود، چطور؟
  • اگر نیروهای داوطلبانه ای که بدون هزینه به ما کمک می کنند ما را رها کنند، چطور؟
  • اگر هیچ کس به سراغ ما نیاید، چطور؟

باید درباره بدترین حالتی فکر کنید که احتمال دارد اتفاق بیفتد و در مدیریت یک شرکت یا اداره یک بخش، سازمان فرهنگی، تیم ورزشی، یا برنامه ریزی برای مسائل مالی تان تأثیر بگذارد. هدف این نیست که بدبین باشید و انتظار داشته باشید بدترین سناریو رخ دهد، بلکه باید آماده باشید اگر این سناریو اتفاق افتاد، چه کاری انجام دهید. از این طریق، علی رغم پیش بینی نتیجه، می توانید نتایجی مثبت نیز به دست آورید.

5. تفکرتان را با امکانات و منابعتان هماهنگ کنید

یکی از عوامل کلیدی در به حداکثر رساندن تأثیر تفکر واقع گرا این است که اهدافتان را با منابعتان هماهنگ کنید. توجه به نقاط مثبت و منفی و بررسی دقیق بدترین سناریو باعث می شود برخورد آگاهانه تری نسبت به فاصله ی آنچه در ذهن دارید و آنچه واقعیت دارد، داشته باشید. هنگامی که بدانید این فاصله ها چه هستند، می توانید از منابعتان کمک بگیرید تا آنها را پر کنید. بهترین کاربرد منابع، همین جاست.

چگونه تفکر واقع گرا را اجرا کنیم؟

1. ساختار فکری تان را بشناسید

چقدر برای شما سخت است که واقع گرایانه بیندیشید؟ اگر ذاتأ فردی خیالباف، خوش گذران یا خلاق، احتمالا کار سختی در پیش دارید تا به تفکر واقع گرا دست یابید. به سؤالات زیر دقت کنید و ببینید کدام یک با شما تطابق دارد. به عدد کناری جمله ای که بهترین توصیف را از شما دارد، دقت کنید.

  1. علاقه ای به تفکر واقع گرا ندارم.
  2. تفکر واقع گرا را دوست ندارم.
  3. دوست دارم شخص دیگری به جای من تفکر واقع گرا را انجام دهد.
  4. تنها زمانی به تفکر واقع گرا رجوع می کنم که به مشکل برخورده باشم.
  5. پیش از این که با مشکل مواجه شوم، به تفکر واقع گرا عمل می کنم.
  6. تفکر واقع گرا همواره جزئی از زندگی ام است.
  7. واقع گرایانه می اندیشم و به زیردستان خود نیز توصیه می کنم این گونه باشند.
  8. پایه ایجاد کسب و کارم را تفکر واقع گرا قرار داده ام.
  9. تفکر واقع گرا سبب ایجاد اطمینان و امنیت در من می شود.
  10. به شدت بر حقایق تکیه می کنم و معمولا بر پایهی بدترین سناریو قضاوت می کنم.

هدف این است که تا حد ممکن عدد بزرگتری را انتخاب کنید. دو نفر دیگر را نیز که می خواهند در این زمینه پیشرفت کنند، بیابید. با آنها صحبت کنید و یکدیگر را به چالش بکشید تا در نهایت بتوانید به هم نمره دهید.

2. برای تمرین تفکر واقع گرا به صورت روزانه برای خودتان «تکلیف» مشخص کنید

بسیاری از مردم باید خودشان را ملزم به تفکر واقع گرا کنند. این مسئله ذاتی نیست اما اگر درباره شما صدق می کند، باید آن را در برنامه روزانه ی خود قرار دهید. می توانید هر زمان خواستید روی یک پروژه کار کنید یا اهدافی را مشخص نمایید، درباره بدترین سناریو تحقیق و بررسی انجام دهید و روی آن فکر کنید. هر روز روی مواردی منفی که احتمال دارد اتفاق بیفتد کار کنید و آن را در فرایند برنامه ریزی تان بگنجانید.

3. منابع و امکانات خ ود را دوباره گردآوری و باز آرایی نمایید

پس از این که برای پروژه یا هدفی مهم قدم های لازم را برداشتید و روی آن فکر کردید، از تفکر واقع گرا استفاده کنید تا به همه ی موارد منفی ای که شاید رخ دهند، بیندیشید. سپس از هر دوی این فهرستها (نقاط مثبت و منفی) استفاده کنید تا منابعتان را به خوبی تخصیص دهید. در نهایت به این مسئله خواهید رسید که اگر همواره از این فرایند استفاده کنید، هنگامی که به مرحله ی اجرا می رسد، تأخیر زمانی و ضرر مالی کم تری خواهید داشت.

4. از کسانی که واقعیت را می گویند، حمایت کنید

مردم در زندگی شان به کسانی نیاز دارند که بدون نیش و کنایه، واقعیت را به آنها بگویند. در زندگی شما چه کسی این ویژگی را دارد؟ آیا پیرامون شما افرادی هستند که با شما روراست باشند؟ اگر این طور است، آنها چه کسانی هستند؟ با ایشان صحبت کنید که همچنان حقایق را با شما در میان بگذارند. اگر این طور نیست، به دنبال این گونه افراد بگردید.
تمرینی برای تفکر واقع گرا
برای انجام این تمرین، به کسی نیاز دارید که به او اعتماد داشته باشید و او نیز با شما صادق باشد.

  1. پنج مورد از نقاط قوت و پنج مورد از نقاط ضعف خود را بنویسید.
  2. از یکی از دوستان یا اعضای خانواده ی خود بخواهید به شما بگوید کدام یک از نقاط قوت و ضعف شما نمود بیشتری دارد.
  3. این دو فهرست را با هم مقایسه کنید، نکات مورد قبول خود را از موارد دیگر جداکنید و علامت بزنید. از دوست تان هم بخواهید این کار را انجام دهد.
  4. روی موارد این دو فهرست بحث کنید.
  5. بنویسید چگونه می توانید از نقاط قوت خود بیشتر استفاده کرده، نقاط ضعفتان را تقویت کنید.