جف بزوس (Jeff Bezos)، موسس سایت آمازون، اخیرا در نامه ای به سهام دارانش نوشته بود که به اعتقاد ایشون، بهترین تصمیمات، وقتی گرفته میشن که ۷۰٪ اطلاعات لازمه رو در اختیار داشته باشیم. کمتر از ۷۰٪ باعث میشه که تصمیم بد و اشتباهی بگیریم و بیشتر از ۷۰٪ تلف کردن وقته؛ چون روی نتیجه نهایی تأثیری نخواهد داشت! حالا این قانون ۷۰٪ رو خیلی جاها میشه به کار گرفت. قضیه دقیقا اینه که ۳۰٪ بقیه، بعد از اینکه کار رو به اجرا در بیاری، خودش پیش میره؛ چون اگه منتظر ۱۰۰٪ بمونی، هیچ وقت بهش نمیرسی.

انواع کمال گرایی

همه افراد کمال گرا مثل هم نیستن در واقع کمال گرایی، انواع مختلفی داره:

کمال گرایان نوع اول؛ سخت گرفتن به خود

بعضی از کمال گراها، صرفا خودشون رو درگیر استانداردهایی می کنن که به طور احمقانه ای بالاست، که البته اگر این افراد بلد بودن که وقتی به مشکل می خورن و داستان طبق برنامه ریزی اولیه شون پیش نمیره، به درستی مدیریت بحران انجام بدن و پس نیفتن، کاری بهشون نداشتیم، ولی خب، اکثر این افراد، توسط مشکلاتی که خودشون برای خودشون رقم میزنن ذوب میشن و از بین میرن. گاهی تا سال ها، درگیر اشتباهاتی که مرتکب میشن میمونن و نسبت به خودشون بسیار سخت گیر و سرزنش گر هستن.

کمال گرایان نوع دوم؛ سخت گرفتن به دیگری

این گروه، اطرافیانشون رو با استاندارد های بالا میسنجن. استاندارد این آدما اونقدر بالاست که هیچوقت هیچکس نمی تونه بهشون برسه. مثل کارفرمای کنترل گری که همیشه فقط داره بابت اشتباهاتتون شما رو سرزنش می کنه و در نظرش هیچ کاری هرگز درست حسابی انجام نمیشه! یا مثل مادر سخت گیری که یکسره به سر تا پای شما گیر میده، از وزنتون بگیر، تا سبک لباس پوشیدن و دوست و رفیق هاتون! این گروه از کمالگراها اصولا خوب بلدن تو مخ بقیه رژه برن!

کمال گرایان نوع سوم؛ افرادی هستن که تصور میکنن، دیگران توقع و انتظارات خیلی خیلی بالایی ازشون دارن

اگه جز این جماعت باشید قول میدم که همیشه پر از دلشوره و اضطرابید، توانایی تصمیم گیری ندارید! چرا؟ چون همیشه نگران قضاوت بقیه نسبت به تصمیمات تون هستید. اگه جز این گروه باشید یه صدای تو مغزتون، یکسره داره میگه که بقیه در حال قضاوت تون هستن و شما هیچ جوره، در حد و اندازه انتظارات دیگران نیستی. اینجور افراد کم کم از انجام هر کاری دست می کشن، چون وقتی با خودشون به این نتیجه میرسن که هرگز نمیتونن در نظر دیگران به اندازه کافی راضی کننده و موفق باشن، چرا باید خودشون رو اذیت کنن و اصلا کاری انجام بدن؟

روش های مقابله با کمال گرایی

اگه جز گروه اول از کمالگراها هستید، باید یاد بگیرید که به خودتون آسون تر بگیرید، میدونم که تا الان خیلی ها این حرف رو بهتون زدن ولی یه لحظه صبور باشید و به حرفم خوب گوش بدید.
شما احتمالا نسبت به دوستان و خانواده تون، مشوق و حمایتگرید، یعنی وقتی مرتکب اشتباهی میشن، سرزنش شون نمی کنید یا بهشون نمیگید که احمق و چلفتی هستن. شما نسبت به دیگران، مهربون و دلسوزانه برخورد میکنید، چون متوجه این واقعیت هستید که آدم ها اشتباه می کنن و زندگی پر از بی نظمیه و خیلی چیزا هست که از کنترل ما خارجه، بنابراین اطرافیونتون رو بخاطر اشتباهاتشون پودر نمی کنید، خب وقتی شما اینقدر نسبت به بقیه منصف هستید چرا با خودتون بی رحمانه تعامل می کنید؟! شما می تونید همه این مهربونی و درک رو نسبت به خودتون انجام بدید. با خودتون به نوعی رفتار کنید که انگار دوست خودتون هستید! تصور کنید که همین اشتباهی که داره شما رو از درون میخوره، اشتباهیه که دوست، یا یکی از اعضای خونوادتون مرتکب شده. چی بهشون می گفتید؟ چجوری باهاشون همدردی می کردید؟ حالا، همون کار رو برای خودتون انجام بدید.

اگه جز گروه دوم از کمال گراها هستید لازمه که متوجه بشید که این استانداردهای بالاتون، داره باعث میشه نتونید صمیمیت و عشقی که میشه از روابط سالم به دست آورد رو تجربه کنید. متوجه باشید که خودتون هم کامل و بی ایراد نیستید و اتفاقا اکثر اوقات داريد خرابکاری می کنید و دیگران، با این خرابکاری ها و رفتارهای اشتباه شما رو تحمل می کنن یا شما رو بابتشون می بخشن. دقیقا دو ویژگی که در شما وجود نداره و باید یادشون بگیرید.

دسته سوم از کمال گراها، فازشون با دو گروه قبلی کاملا فرق داره. اونها احساس می کنن که دیگران می خوان اذیت شون کنن و انتظارات شون رو به اونها تحمیل کنن و خلاصه یکسره دماغ دیگران رو تو زندگیشون احساس میکنن، جوریکه معمولی ترین رفتارهای دیگران رو قضاوت گرانه می بینن و در تمام برخوردهای اجتماعی که دارن، بدترین نتیجه رو از حرفهای بقیه استنباط می کنن و بی وقفه خودشون رو با احساس پس خوردن و شرم، شکنجه میدن. از همین لحظه، شروع کنید و مسئولیت اتفاقاتی که در زندگی براتون می افته رو بپذیرید، تمام. قبل از اینکه بگید مگه تقصیر ماست که دنیا این شکلی شده و من چجوری باید مسئولیت دنیای بی رحم اطرافم رو بپذیرم، این جمله همیشه تو گوشتون باشه: مسئولیت پذیری با مقصر شناختن خودتون فرق می کنه.
کمال گراهای دسته سوم، اصولا تو تله ای می افتن که میشه اسمشو گذاشت خود قربانی پنداری! آدم نمی دونه اینا واقعا تو تنگنان یا ادای تنگنا رو در میارن. یعنی اینکه این جماعت چون یکسره خودشون رو قربانی قضاوت های دیگران تصور میکنن، باعث میشه که به نوعی احساس مهم بودن کنن. جالبی داستان قربانی بودن اینه که باعث میشه شما احساس کنید خاص و ویژه هستید. افرادی که یکسره دارن روش های خیالی برای قربانی بودن، طراحی میکنن، در واقع دارن روش هایی خیالی برای خاص و مهم بودن میسازن؛ با وجود اینکه با این روش به خودشون دارن صدمه میزنن.

کمال یعنی چی؟

کمال یعنی فرایند حذف کردن اشتباهات به طور کم کم و آهسته آهسته
راه حل نهایی مدیریت کمال گرایی، رها شدن از چنگال کمال گرا بودن نیست، بلکه تغییر دیدگاه شما نسبت به تعريف كماله. لازم نیست که کمال حتما یک نتیجه باشه، کمال می تونه یه فرایند باشه. یادتون باشه که شما می تونید برای عالی بودن تلاش کنید، برای کیفیت بالاتر تلاش کنید و حتی برای رسیدن به کمال تلاش کنید، ولی متوجه باشید که اون چیزی که تو ذهن شماست، نمی تونه به یکباره رخ بده، بلکه طی زمان باید به ثمر برسه!
به کمال رسیدن یعنی فرایند حذف کردن اشتباهات به طور کم کم و يواش يواش. کمال یعنی بتونید چیزی رو به دنیای اطرافتون ارائه بدید، اجازه بدید مورد انتقاد قرار بگیرید و حتی شکست بخورید و بعد برای اصلاح و تصحیح اش تلاش کنید.