به شیوه خودتان فکر کنید تا موفق شوید. موفق ترین افراد دنیا یک نقطه اشتراک دارند: از متفاوت فکر کردن و پیمودن راهی ناشناخته نمی ترسند. اما در این مسیر تنها خواهید بود. به هرحال ما موجوداتی اجتماعی هستیم. دوست داریم در اجتماع پذیرفته شویم و هزینه آن پیروی از کلیشه هاست. خلاف جهت رودخانه حرکت کردن، نفی کردن افکار رایج و تنهایی جنگیدن باعث می شود دوستان زیادی نداشته باشید.

تصور کنید اگر هیچ کس افکار بدیع و خلاقش را مطرح نمی کرد، چه اتفاقی برای ما می افتاد! مثلا کاری که کپرنیک، ستاره شناس لهستانی کرد. او به این باور رسیده بود که کره ی زمین در مرکز دنیا قرار ندارد و این فکر در دوره او قطعا دیوانگی محسوب می شد؛ اما کپرنیک درست می گفت و ما تا همیشه مدیون نظریه او هستیم.

این امر نشان می دهد که برای دستیابی به موفقیت، خلاقانه فکرکردن و قاطع بودن در عقیده ضروری است؛ اما نیازی نیست انیشتین یا گالیله باشید تا افکاری بزرگ به ذهنتان برسد؛ در واقع همه می توانند خلاقانه فکر کنند و تنها چیز لازم، دانستن تکنیک درست این کار و کمی تمرین است.

افرادی که فکرهای بزرگ دارند، دائم در حال یادگیری اند و می دانند چگونه با دیگران همدلی کنند

مدیر عامل اجرایی شرکت جنرال الکتریک، جک ولش همیشه به کارمندانش می گوید ارتباطی که با مشتریان برقرار می کنید مهم تر از فروش شماست؛ او به خوبی می داند زمانی که اهداف بزرگ تری داریم، لازم است مسائل حاشیهای را برای لحظه ای کنار بگذاریم و بزرگ تر فکر کنیم.

اما چگونه باید بزرگ فکر کنیم؟

با یادگیری مداوم. افرادی که بزرگ فکر می کنند همیشه به دنبال موقعیتی برای یادگیری بیشتر هستند. آن ها مدام رو به جلو در حرکتند، از مکان های جدید دیدن می کنند، با افراد جدید آشنا می شوند و مهارت های جدید می آموزند.

روشی کاربردی و مؤثر که کمک می کند بزرگ فکر کنیم و طرز فکر درستی داشته باشیم این است که  او روز را با نگاه کردن به برنامه خود شروع کنیم و سعی کنیم بین برنامه ها فرصتی برای یادگیری پیدا کنیم و وقتی فرصتی برای یادگیری به ذهن مان می رسد، آن را در برنامه خود نوشته و ذهن خود را برای استفاده از آن آماده کنیم. این روش کمک می کند که بیشتر پذیرای موقعیت های جدید اطراف باشیم.

اگر می خواهید از فکری بزرگ بهره برید، باید مدام برای یافتن موقعیت های جدید یادگیری تلاش کنید؛ زیرا به شما این فرصت را می دهد که دنیا را از دید دیگران ببینید؛ به عبارت دیگر باعث می شود همدلی بیشتری با بقیه داشته باشید. این کار برای روابطتان هم مفید است. فرقی ندارد شخص مورد نظر مشتری، همسر، فرزندان یا دوستانتان باشند؛ با داشتن همدلی اطرافیانتان را بیشتر درک می کنید و نیازهایشان را می فهمید و درنهایت بی محدودیت و همه جانبه فکر کردن به شما کمک می کند فراتر از افکار خود بروید، از علایق دیگران با خبر شوید و فرصت های جدیدی بیابید.

اهدافتان را با فکر و منطق تعیین کنید و تکالیف خود را انجام دهید

حقیقت چیست؟ نگران نباشید، نمی خواهیم بحث فلسفی کنیم. درواقع حقیقت تعریف ساده ای دارد: حقیقت تفاوت بین آرزوهای شما با دنیای واقعی است. اگر می خواهید در دنیای واقعی موفق شوید، باید خیال بافی های خود را کنار بگذارید و منطقی فکر کنید؛ یعنی اهداف خود را تعیین کنید و نقشه ای عملی برای رسیدن به آن ها بکشید.

بازرگانی را در نظر بگیرید که واقع گرایانه فکر نمی کند. او بسیار مثبت می اندیشد و به آینده شرکتش بسیار امیدوار است. این طرز فکر بسیار خوب است؛ اما اگر استراتژی نداشته باشد کسب وکارش با شکست مواجه می شود و در نهایت او مدیر بدی محسوب می شود. منطقی فکر کردن باعث می شود مدیریت بهتری داشته باشید؛ زیرا دیدن وقایع همان گونه که هستند، شما را هدایت می کند که درست و اصولی برنامه ریزی کنید و در مسیر موفقیت گام های محکم تری بردارید؛ همچنین واقع گرایانه فکر کردن سبب می شود مسائل را ساده ترحل کنید و با دورریختن امیدهای واهی و جزئیات مبهم عملکرد شما را بهتر می کند؛ اما اگر شما به طورذاتی خوش بین باشید تکلیف چه می شود؟

در این صورت باید تمرین هایی را انجام دهید. هدف این تکالیف شناخت بهتر وقایع است. فرض کنید کسب و کار خودتان را دارید؛ اما درآمدتان کاهش یافته یا یکی از مشتری ها بدهی اش را پرداخت نکرده یا بازار کارتان کساد شده است. در این شرایط باید کمی وقت صرف کرده تا اوضاع را ارزیابی کنید؛ به هرحال تفکر منطقی بدون داشتن اطلاعات کافی و ارزیابی شرایط خیلی موثر نیست. در این تمرین خالی کردن ذهن از همه پیش فرض ها، پیش داوری ها و افکاری که دیگران به شما تزریق می کنند بسیار مهم است. به جای درست کردن فرضیه، خودتان حقایق را کشف کنید. احتمالا شما تنها کسی نیستید که با این شرایط روبه رو شده است.

افکار شما باید عمق باشد. نیازی نیست حتما ابتکار به خرج دهید. باید با فهمیدن اینکه دیگران در شرایط مشابه چه کاری انجام می دهند، راه های جدیدی یاد بگیرید. به یاد داشته باشید که برخی از بهترین افکارتان را دیگران ابداع کرده اند.

مطلب مرتبط: تفکر عمیق چیست و چگونه تفکر عمیق داشته باشیم؟

با خلاقیت راه های بیشتری در پیش رو خواهید داشت و جذابیت بیشتری کسب می کنید

در هر زمینه ای که کار می کنید، خلاقیت بسیار ارزشمند و موثر است. انیشتین می گوید: «قوه ی تخیل مهم تر از دانش است.» این حرف کاملا درست است. ایده های شما از نقشی که در سازمان با عنوان شغلی خود ایفا می کنید مهم تر است؛ البته انیشتین یک نابغه بود و خلاقانه فکر کردن در طبیعتش بود. احتمالا همه ی افراد این گونه نیستند؛ اما تکنیک هایی وجود دارد که با استفاده از آن ها می توانید خلاق شوید.

مطلب مرتبط: 31 ویژگی افراد فوق‌العاده خلاق که با شناختشان خلاق‌تر می‌شویم!

اولین نکته درباره خلاقیت این است که نیازی نیست ایده های جدید متعددی داشته باشید. خلاق بودن ممکن است فقط پیدا کردن راه های بیشتر برای یک مسئله باشد. یکی از نشانه های خلاقیت این است که بتوانید تمامی احتمالات موجود را در نظر بگیرید. پس اگر ایده ی خوبی به ذهنتان رسید، به این فکر کنید که چگونه می توانید آن را پیش ببرید. مانند یک تور ماهیگیری به آن نگاه کنید که هرچه پهن تر باشد، ماهی های بیشتری را صید می کند. مسئله ی بسیار مهم این است که افراد خلاق فقط دنبال یک جواب نمی گردند. آن ها بهترین جواب را از بین چندین جواب دیگر انتخاب می کنند. به همین خاطر می توانند در صورتی که به نتیجه نرسیدند، راه حل دیگری را برگزینند.

مطلب مرتبط: تفکر خلاق چیست و چگونه می توانیم تفکر خلاق داشته باشیم؟

خلاق بودن، شما و نظراتتان را جذاب تر از دیگران جلوه می دهد تعجبی ندارد. خلاقیت نوعی هوشمندی سرگرم کننده است. همه خلاقیت را تحسین می کنند و از سرگرم شدن لذت می برند؛ درنتیجه ترکیب این دو ویژگی بسیار جذاب است.

لئوناردو داوینچی کسی بود که از هوش و استعداد خود لذت می برد. تعدد استعدادهای او واقعا شگفت انگیز است: نقاش، معمار، موزیسین، مهندس. او به معنای واقعی انسانی فرهیخته بود. البته برای خلاق بودن نیازی نیست مونا لیزا را بکشید و در اوقات تفریح خود هلیکوپتر طراحی کنید! کافی است ذهن خود را آزاد کنید و در زمینه هایی که استعداد دارید به دنبال خلاقیت بگردید؛ سپس می بینید چگونه دیگران جذبتان می شوند.

مطلب مرتبط: بررسی 11 مانع اصلی خلاقیت و روش رفع آن‌ها برای همیشه

خودخواه نباشید تا خودتان را بخشی از مجموعه ای بزرگ تر ببینید

فکر کردن به روش های جدید فرصت موفقیت شما را افزایش می دهد؛ اما طرز فکر دیگری وجود دارد که کل زندگی تان را متحول می کند: خودخواه نبودن.
با در نظر گرفتن این موضوع شاید طرز فکرتان درباره ی موفقیت هم تغییر کند. زیرا کمک کردن به دیگران بسیار لذت بخش است. درواقع می توانید همیشه به بقیه کمک کنید. یک روز را صرف کمک به دیگران کنید و خودخواهی را کنار بگذارید و لذت این کار را تجربه کنید.

روزی آلفرد نوبل در روزنامه آگهی فوت خود را دید و بسیار متعجب شد. اشتباهی که پیش آمده بود، برایش تجربه ای آموزنده در پی داشت. در روزنامه راجع به این توضیح داده بود که بهترین اختراع نوبل، دینامیت، باعث مرگ تعداد زیادی از افراد شده بود. در این لحظه نوبل متوجه شد که پس از مرگش دیگران چه دیدی به میراثش خواهند داشت.

عذاب وجدان زیادی احساس کرد و از آن پس تصمیم گرفت صلح را گسترش دهد. ایده جایزه نوبل، که برای موفقیت های بسیار ارزشمند در هر زمینه ای به افراد اعطا می شود، برای اولین بار در سال 1895 شکل گرفت. این نشان می دهد که اگر کل عمر خود را خودخواه باشید، باز هم فرصت تغییر دارید.
بهترین نکته ای که در خودخواه نبودن وجود دارد این است که باعث می شود حس کنید عضو مجموعه ای بزرگ تر از خودتان هستید. این کاری بود که شرکت داروسازی مرک و شرکا (Company and Merck) در دهه 1980 انجام داد.

این شرکت تصمیم گرفت به هدفی فراتر از افزایش سود برسد. بعد از کشف درمان بیماری کوری رودخانه، نوعی بیماری که میلیون ها نفر را گرفتار کرده بود، شرکت تصمیم گرفت که دارو را رایگان در اختیار عموم قرار دهد. آن زمان افرادی که بیشتر به این دارو نیاز داشتند، کمتر می توانستند آن را تهیه کنند. شرکت به این نتیجه رسید که آدم ها از سود مهم تر هستند و این کار را انجام داد.

درسی که این موضوع به ما می دهد این است که همیشه بهتر است عضوی از یک مجموعه ی عالی باشیم تا اینکه سعی کنیم خودمان عالی باشیم.

تفکر عامی اکثر اوقات اشتباه است. اگر می خواهید بهترین نتیجه را بگیرید، به آن توجه نکنید

هم رنگ جماعت شدن و پذیرفتن نظر دیگران کار بسیار ساده ای است. این موضوع درباره ی مدیریت هم صدق می کند؛ مثلا مدیری که به خاطر حفظ خط مشی های سنتی سازمان باعث شکست شرکت می شود یا والدینی که همواره حرف ها و خرافات قدیمی را سرمشق قرار می دهند و فرزندانشان را بر این اساس تربیت می کنند. داشتن طرز تفکر متفاوت کار مخاطره آمیزی است. اگر از افکار جمعیت فاصله بگیرید، احتمال اینکه تعداد دوستانتان
کاهش یابد زیاد است.

اگر همه انسان ها درستی مسئله ای را تائید کنند، آیا حتما دلیلی بر درستی آن است؟ مثال تفکری را که زمین در مرکز دنیا قرار گرفته است، به یاد بیاورید. احتمالا همه فکر می کردند فکر کردن خلاف آن دیوانگی است؛ اما ستاره شناس لهستانی، کپرنیک، با انجام محاسبات ریاضی اثبات کرد که منظومه ی شمسی به دور خورشید می گردد.

اکثر اوقات باور عمومی کاملا کشنده است. قبل از اینکه جوزف ليستر در قرن نوزدهم روند ضدعفونی را کشف کند، همه جراحان معتقد بودند شستن لوازم جراحی کاملا بی فایده است و آلودگی ها از اجسام پاک نمی شود. انسان ها همیشه امنیت را در اکثریت می بینند؛ اما تاریخ اثبات کرده است که این راه خوبی برای کشف چیزهای جدید و فهمیدن حقایق نیست. اما چگونه باید عادت کنیم که به افکار دیگران اتکا نکنیم؟  برای شروع سعی کنید پیش از پیروی از دیگران ابتدا خودتان به موضوع فکر کنید. زمانی که متوجه شوید چه چیزی برخلاف باور عامه درست است، در مسیر موفقیت قرار می گیرید.

شهر نیویورک هفته ها تحت تاثیر حملات 11 سپتامبر بود و همه فکر می کردند رفتن به نیویورک امن نیست؛ اما فردی که تفکر عامی نداشت، موضوع را جور دیگری دید. پروازها به نیویورک بسیار ارزان بودند، همه جا نیروهای امنیتی حضور داشتند و قیمت هتل ها و تئاترها به دلیل کم بودن متقاضی بسیار ارزان بود. درواقع آن روزها بهترین زمان برای سفر به نیویورک بود؛ درنتیجه یک ماه بعد از آن حادثه، او به همراه خانواده اش با پروازی به نیویورک رفتند و فقط به این دلیل که از باور عمومی اشتباه اجتناب کرده بودند، توانستند سفر بسیار شگفت انگیز و لذت بخشی را تجربه کنند که در هیچ زمان دیگری از عهده ی پرداخت هزینه ی آن برنمی آمدند.

با همکاری با دیگران سریع تر فکر کنید؛ فرقی ندارد چه کسانی هستند

تصور کنید قصد دارید مهارت جدیدی را بیاموزید. چه کار می کنید؟ آیا کمی وقت می گذارید که راجع به آن فکر کرده و از دیگران سوال می کنید؟ اگر این عادت را دارید، وقت آن رسیده است که این روند را تغییر دهید.

فرقی ندارد می خواهید پختن غذایی جدید را یاد بگیرید یا آخرین ضربه ی گلف را بزنید یا کارکردن با نرم افزاری را بیاموزید، اگر از کسی که تجربه ی این کار را دارد بپرسید، قطعا احتمال بیشتری برای یادگیری وجود دارد.

همکاری منشاء ابتکار است. افکار چند نفر همیشه بر افکار انفرادی پیروز می شود. شاید این موضوع کمی خلاف گفته های قبلی باشد. به هرحال افرادی که فکری باز دارند اکثر اوقات اشخاصی هستند که به تنهایی فکر می کنند و راهی متفاوت دارند؛ اما مسئله این نیست. پیشرفت های مبتکرانه کمتر در تنهایی اتفاق می افتد. اکثرا این ابتکارها نتیجه ی تلاش گروهی است.

انیشتین اکثر اوقات می گفت موفقیت هایش را به کمک شخص دیگری کسب کرده است. به زوج های درخشانی مانند پیر و ماری کوری در علم و پل مک کارتنی و جان لنون در موسیقی نگاه کنید. وقتی افراد استعدادها و ایده های خاص خود را با یکدیگر به اشتراک می گذارند، نتیجه ی آن شگفت انگیز می شود؛ اما پیش از اینکه با دیگران کار کنید، باید طرز فکر درست را که شاید خلاف تصور عامه باشد بیابید.

پس باید چه کار کرد؟ باید همیشه ایده های بسیار خوبی داشته باشید، مهم نیست چقدر عملی باشند. این کار احتمالا با کنار گذاشتن پیش داوری و گوش کردن به دیگران ممکن می شود. ممکن است ایده های بسیار خوبی از راننده تاکسی یا از فرزند خود بشنوید. نکته اینجاست که اگر شنونده خوبی نباشید، هیچوقت متوجه آن ها نمی شوید. مهم است که بتوانید به جای ذهنی رقابت جو با دیگران همکاری کنید. اگر هدفتان این باشد که نظر دیگران را تکمیل کنید، این امر اتفاق می افتد. پس در جلسه ی کاری بعدی تان به جای اینکه خودخواهانه سعی در اثبات خود داشته باشید، تلاش کنید که به اهداف گروهی برسید.

نتیجه گیری

موفقیت در گرو طرز فکر است. احتمالا چیزهایی راجع به قدرت مثبت اندیشی شنیده اید؛ اما این امر بسیار بیشتر از چیزی است که می دانید. داشتن زندگی شاد و موفق با خودخواه نبودن و همکاری با دیگران میسر می شود. به جای اینکه خوسرانه پیش بروید، باید از دیگران بپرسید که چه کاری را می توانید برای آن ها یا به کمکشان انجام دهید. این امر به معنی داشتن ذهنی باز و خلاق و پیروی نکردن کورکورانه از جمعیت است. زمانی که این کار را
انجام دهید، در مسیر موفقیت قرار خواهید گرفت.

توصیه عملی

برای تمام زندگی خود برنامه ریزی کنید، نه فقط برای یک روزتان. اکثر افراد به جلوتر از یک روز خود فکر نمی کنند. آن ها بیدار می شوند و به این فکر می کنند که باید آن روز چه کار کنند. خیلی کم به کارهایی که می خواهند در یک ماه با یک سال آینده انجام دهند فکر می کنند. اما برنامه ریزی بلندمدت برای موفقیت امری حیاتی به حساب می آید. هر ماه تقویم خود را نگاه کنید. به این فکر کنید که می خواهید در سی روز آینده چه کارهایی انجام دهید، چه پروژه هایی را کامل کنید، چه اهدافی دارید و چقدر زمان باید برای خانواده و دوستانتان بگذارید؟ این چشم انداز به شما کمک می کند فرصت این را داشته باشید که کارهایی را که از بقیه مهم تر هستند به پایان برسانید، حس بهتری داشته باشید و موفق تر شوید!

4.9/5 - (15 امتیاز)