پاسخ ساده به این سؤال این است که واژه هرمنوتیک (Hermeneutics) به معنی تفسیر کردن است. تفسیر در بسیاری از زمینههای مطالعاتی و نیز در زندگی روزمره رخ میدهد. ما نمایشنامهها، رمانها، هنر انتزاعی، موسیقی و فیلمها، قراردادهای کاری، قانون، کتاب مقدس، قرآن و دیگر متون مقدس را تفسیر میکنیم؛ درعین حال اعمال دوستان و دشمنانمان را نیز تفسیر میکنیم یا تلاش میکنیم برآورد کنیم خاتمه یک شغل چه معنایی در زندگی ما دارد.
چطور و چرا تفسیر می کنیم؟
هدف از تفسیر، درک کردن یک متن یا وضعیت، برای فهمیدن معنای آن است. این جمله این طور القاء میکند که تفسیر تنها زمانی ضروری میشود که چیزی را بلافاصله نمیفهمیم. در واقع، نیاز به تفسیر در برخی موارد واضحتر از موارد دیگر است. برای مثال، اغلب افراد موافق هستند که نمایشنامهها، رمانها، نوشتههای حقوقی و متون دینی به تفسیر نیاز دارند، هر چند هستند بنیادگرایانی که به وضوح کامل متون مذهبی اعتقاد دارند. همچنین، اذعان داریم که دادگاه عالی قانون اساسی را تفسیر میکند.
معنی لغوی هرمنوتیک
مطالعه قواعد صحيح تفسیر متن را هرمنوتیک (Hermeneutics) یا علم تأويل، تأويل شناسی یا زندشناسی میگویند. هدف از هرمنوتیک، کشف پیام ها، نشانه ها و معانی یک متن با پدیده است. هرمنوتیک به مطالعه اصول تعبیر و تفسیر متون، به ویژه متون ادبی، دینی و حقوقی می پردازد.
با این حال، در دیگر حوزههای زندگی، نیاز به تفسیر کردن کمتر واضح است. زمانی که چراغ قرمز راهنمایی را میبینید و توقف میکنید، آیا این تفسیر کردن است؟ زمانی که یک دانشمند تحقیقش را گزارش میدهد، آیا صرفا آنچه را در طبیعت رخ داده است، توضیح میدهد یا در حال تفسیر طبیعت است؟ آیا تفسیر کردن، به عبارتی هرمنوتیک، تنها زمانی ضروری است که بروز سوء تفاهم به تلاش از سوی ما برای روشن کردن معنی نیاز داشته باشد؟
این فرضیه منطقی به نظر میرسد. به هر روی، هرمنوتیک اغلب معادل مجموعهای از قواعد تفسیری است که برای روشن کردن متون دشوار طراحی شدهاند. با این حال، هرمنوتیک فراتر از اصول تفسیری و یا روشهایی است که در مواقع ناتوانی از درک موضوع به آن پناه میبریم. در عوض، حتی زمانی که معنای آشکار چراغ قرمز را درک میکنیم، هرمنوتیک به صورت ناخوداگاه در حال فعالیت است. خواهیم دید که هرمنوتیک هنر درک کردن و روشن کردن منظور خود است.
فرد هر بار که تلاش میکند معنای چیزی را دریابد، درگیر هرمنوتیک شده است؛ فرقی نمیکند یک گفت و گو، یک مقاله روزنامه، نمایشنامه شکسپیر یا مروری بر رویدادهای گذشته باشد.
هدف از هرمنوتیک چیست؟
هدف از هرمنوتیک، درک کردن است و اگرچه ممکن است درک کردن به وسیله اصول تحلیلی محقق شود، به آنها محدود نمی شود. درک کردن به جای علم قانون مدار نیاز به هنر دارد. به عنوان مثال، تلاش برای درک اینکه چرا دختری که شما به مهمانی آوردهاید با همه به جز خودتان میرقصد، به یک تلاش تفسیری شخصی نیاز دارد که از تجزیه و تحلیل منطقی و اصول کلی تفسیری فراتر میرود.
درک فراتر از چیزی است که امروزه آن را دانش میخوانیم: انتقال یا دریافت اطلاعات صرف. درک کردن دانش در معنای عمیقتر، نه تنها دریافت حقایق، بلکه ادغام آنها در یک کل معنادار است. زمانی که واژه «شکننده» را روی یک جعبه میخوانید، چرا با وجود اینکه حتی نمیدانید داخلش چیست، آن را با دقت بیشتری نسبت به سایر جعبهها حمل میکنید؟ زیرا بلافاصله این واژه را در یک کل معنی دار ادغام میکنید که از اطلاعات صرف و از یک تجزیه و تحلیل زبان شناختی از واژه «شکستن» فراتر میرود. این واژه را براساس تجربه زندگی شخصی و درک فرهنگی خود از اموال تفسیر میکنید. بنابراین هرمنوتیک یا تفسیر به نوعی از درک اشاره دارد که از طریق آن، حقایق را در یک کل معنادار ادغام میکنیم، نوعی از سازوکار عملی که دانش را به معنای آشنایی عمیق با چیزی محقق میکند.
اصطلاح هرمنوتیک
واژه «هرمنوتیک» از زبان یونان باستان ریشه گرفته است (واژه Hermeneuin به معنی تلفظ کردن، توضیح دادن، ترجمه کردن) و برای اولین بار توسط متفکرانی مورد استفاده قرار گرقت که در مورد چگونگی بیان پیامهای الهی و ایدههای ذهنی به زبان انسان بحث میکردند.
به عنوان نمونه، فیلسوف یونان باستان، افلاطون، در رابطه با شاعران از واژه هرمنوتیک تحت عنوان «هرمیونیت الهی» استفاده کرد و شاگرد او ارسطو اولین رساله موجود را درباره هرمنوتیک نوشت و در آن نشان داد که چگونه کلمات گفته و نوشته شده، بیان اندیشههای درونی هستند.
در نتیجه، از نخستین مرتبه پدیدار شدن خود، واژه هرمنيون، همراه معادل لاتین آن، به نوعی با درک ارتباطات گفتاری یا نوشتاری ارتباط داشت.
واژه هرمنوتیک با پیام رسان بالدار خدا هرمس، نیز ارتباط دارد. در اسطورههای یونانی، هرمس پیامهای الهی را به انسانها منتقل میکرد. با اینکه شواهد کمی برای این ریشهیابی واژگانی مشهور مبنی بر اینکه که هرمنوتیک از هرمس مشتق شده است وجود دارد، او نماد خوبی برای تعریف ما از این واژه است. تفسیر شامل رمزگشایی از پیامهای نامفهوم است. این امر اساسأ عمل واسطهای یا ترجمه است و هرمس که تحت عنوان یک سخنران فصیح و حقه باز زیرک نیز توصیف شده، نیاز به ترجمه ارتباطات دشوار را نشان داده است. هرمس به ما یادآوری میکند که تفسیر شامل دریافت آنچه فرد گفته (دریافت پیام) و رساندن منظور خود ارسال پیام میشود. شکل الهی هرمس نشان میدهد تفسیر از تمایل ما برای درک آنچه میخواهیم درک کنیم، نشئت میگیرد.
همان طور که فیلسوف، مارتین هایدگر، شخصیت مهم هرمنوتیک مدرن، عنوان میکند، «هرمس پیام رسان خدایان است. او پیام سرنوشت را میرساند.» برای هایدگر، هرمنوتیک نوعی تفسیر بود که به پیام مهم یا بیانیهای با اهمیت زیاد گوش میداد. منظور هایدگر این است که محرک تفسیر، علاقه و نگرانیهای شخصی ماست. تفاوتی ندارد که کتاب مقدس یا یک قرارداد استخدامی بخوانم یا به دنبال درک علت سرنزدن دوستم در هفتههای قبل باشم، من میخواهم «سرنوشتم» را بدانم، به عبارت دیگر میخواهم بدانم این متون و اقدامات چه معنایی برای من دارند. به بیان دیگر، تفسیر، به طور ذاتی با نگرانیهای فعلی من، با تمایل به شنیدن بیانیهای که مربوط به وضعیت فعلی من است، هدایت میشود.