آیا شما یک خون آشام احساسی هستید؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا به سوالات زیر تا جای ممکن، صادقانه پاسخ بدید.

  • اگر همیشه احساس می‌کنید که بیشتر افراد، در بیشتر مواقع شما و مشکلاتتون رو نمیفهمن یا اصلا نمیتونن بفهمن؟
  • اگر همیشه احساس می‌کنید که موانع و مشکلات زیادی در زندگی شما وجود دارن که شما هیچ کنترلی روی اونها ندارید؟
  • آیا وقتی از دیگران درخواست کمک می‌کنید، در بیشتر مواقع احساس می کنید که کسی مایل به کمک به شما نیست؟
  • اگر همیشه احساس احساس می‌کنید که معمولا توجه یا قدردانی که لیاقتش رو دارید رو از دیگران دریافت نمی‌‍کنید؟
  • اگر بیشتر وقت‌ها دیگران گلایه می‌کنن که شما به حرف‌هاشون گوش نمیدین، درحالیکه این شما هستین، که بیشتر اوقات، چنین احساسی نسبت به دیگران دارین؟
  • آیا احساس می‌کنید که زندگی بیشتر آدم‌ها، نسبت به زندگی شما، راحت تره؟
  • آیا زیاد پیش میاد که با دوستان نزدیک و به طور کل عزیزانتون بحث و دعوا داشته باشید؟
  • اگر جواب بله هست، آیا معمولا مقصر اونها هستن؟
  • آیا براتون پیش اومده که دوستانتون ناگهان رابطه شون رو بدون هیچ توضیحی با شما قطع کنن و دیگه حاضر نباشن اون رابطه رو ادامه بدن؟
  • آیا در بیشتر اوقات احساس بیچارگی می کنین، طوری که انگار شانس خیلی کمی برای بهبود زندگی شما وجود داره؟

اگر به بیشتر از پنج تا از سوالات بالا پاسخ مثبت دادین، احتمالش هست که شما یک خون آشام احساسی باشین. اشتباه نکنین، اصلا تقصیر شما نیست، این فقط به این معنیه که شما در گذشته آسیب دیدین و در نتیجه اش الان به نزدیکانتون آسیب میزنید که همین باعث میشه اونها شما رو طرد کنن و شما حتی بیشتر از قبل آسیب ببینین.

در این صورت لطفا با دقت ادامه این مطلب رو مطالعه بفرمایید. احتمالش هست که خوندن این مطلب، اولین قدم در راه تغییر دادن مشکلات بالا برای شما باشه. خوندن قسمت هایی از این مقاله، ممکنه براتون آسون نباشه، ولی ازتون خواهش می کنم که با ذهن باز و بدون جبهه گیری این مقاله رو بخونید و جدیش بگیرین!

خون آشام‌های احساسی (عاطفی) چه کسانی هستند؟

ما به این افراد میگیم خون آشام احساسی، چون تمایلی درون این افراد هست که تمام انرژی احساسی کسانی رو که بهشون نزدیک میشن رو ببلعن!

خسته کننده هستن و به توجه تمام مدت احتیاج دارن! همیشه خدا زندگیشون تو بحرانه یا دچار یه مشکل اساسی هستن!

خون آشام های عاطفی استاد اینن که واکنش های احساسی دیگران رو برانگیخته کنن و بعد صرف نظر از اینکه اون واکنش احساسی، مثبت یا منفی باشه، ازش تغذیه کنن!

خون آشام های احساسی، سه تا ویژگی مشخص رو به طور همزمان، از خودشون به نمایش میذارن:

  1. نیاز بیش از حد به دریافت تأیید و توجه دیگران
  2. باور اینکه اتفاقاتی که براشون رخ میده تقریبا هیچوقت تقصیر خودشون نیست
  3. عدم آگاهی اونها، نسبت به الگوهای رفتاری مخربشون
این سه ویژگی به دو دلیل، مجموعه خطرناکیه:
  1. این ویژگی ها همدیگه رو تشدید می کنن
  2. معمولا افرادی که اطراف این آدم ها هستن به شدت آسیب میبینن

این ویژگی ها به این معنی نیست که این افراد همیشه، بیچاره و ناموفق هستن، اتفاقا اونها میتونن جز موفق ترین و جذاب ترین افرادی باشن که شما ملاقات میکنید. خون آشام های عاطفی انواع مختلفی دارن:

مرد، زن، زیبا، زشت، ثروتمند، فقیر و …

ولی اونها همیشه، روابط مسمومی رو شکل میدن؛ چه به عنوان شریک عاطفی و چه در قالب دوست.

ویژگی های خون آشام های احساسی

1. نیاز بیش از حد و شدید برای دریافت تأیید و توجه دیگران

مکالمات با خون آشام های احساسی، همیشه تحت تسلط یک طرفه، آره معلومه که اونها. همه چیز در مورد اونهاست! مشکلاتشون، اینکه فلانی چطوری بهشون بی احترامی کرده، چطوری فلانی میخواد ازشون انتقام بگیره، اینکه چقدر فوق العاده هستن، چقدر بیچاره هستن، اینکه همه میخوان شبیه اونا باشن و ازشون تقلید کنن یا اینکه همه از اونها متنفرن یا اینا از همه متنفرن!

سیلابی از توهم از این که چقدر بی نقص و فوق العاده هستن، یا توهمی از اینه که تا چه حد بیچاره و بدبخت هستن. معمولا، این توهم خود خفن انگاری یا خود قربانی پنداری، پشت سر هم، توی یک مکالمه اتفاق
می افته، در هر حال، اگه طرف حسابتون همچین موجودی باشه بهتون قول میدم که به یک ساعت نمیکشه دلتون بخواد سر یارو رو رو به دیواری جایی بکوبی تا به هر روشی، صدای اون خون آشام رو خاموش کنید!

خون آشام های احساسی، همچنین مستعد این هستن که تو جمع، برای جلب توجه، نمایش به پا کنن. مثلا اون همکار آزار دهنده ای که توی دفتر و وسط کار، شوخی های نامناسب میکنه، فقط بخاطر اینکه چند نفر بهش بخندن، یا دختر خانمی که بین جمع دوستاش بخاطر یه حرف بی اهمیت با جیغ و گریه میذاره میره.

بالاخره وقتی به اندازه یک خون آشام احساسی، تشنه توجه باشید، ایجاد هر نوع واکنش احساسی در دیگران، میخواد خشم باشه، تنفر باشه یا ترحم، به هر حال، ارزشش رو داره. دقیقا همین نیاز به توجه و تأیید، اولین چیزیه که اطرافیان رو از خون آشام ها دور می کنه. این نیاز مداوم به تأیید، همه انرژی و صبر دیگران رو مثل زالو میخوره و از بین میبره.

برای کسی که برای خودش احترام قائله، بالا و پایین های احساسی، موفقیت ها و شکست های نمایشی، مقدارش بقدری زیاده که قابل تحمل نیست. به همین دلیل، افراد بعد از ملاقات اول و دوم، خیلی واضح و مشخص، از خون آشام های احساسی دوری می کنن. همین اتفاق، بیشتر به خون آشام بیچاره ثابت میکنه که دیگران، بی رحمن و هیچ کس دوسشون نداره. دیگه اینکه اونها قربانی هستن و بله، هیچوقت هم تقصیر خودشون نیست. غافل از اینکه خودشون مسبب همچین بازخورد از جانب دیگران هستن.

2. باور اینکه هیچکدوم از مشکلاتشون تقصیر خودشون نیست!

رفتار بیش از حد ملتمسانه خون آشام های احساسی، اغلب واکنش منفی دیگران رو برانگیخته می کنه و در ادامه اطرافیان رو ازشون دور می کنه. ولی به جای اینکه اونها حتى 1 درصد، در نظر بگیرن که دیگران ازشون دور شدن و پاسخ منفی بهشون دادن، چون رفتار یا حرف خودشون توهین آمیز، خود خواهانه، بی ادبانه با ناراحت کننده بوده، ترجیح میدن باور کنن که همیشه دیگران هستن که عوضی، ریاکار، متعصب، سرد، گستاخ و بی ادبن.

ترکیب این رفتارها به شدت آسیب زننده است. نیاز افراطی به دریافت تأیید، باعث ایجاد رفتارهای غیر اجتماعی میشه، بعد به واکنش منفی دیگران منتهی میشه که همین احساس قربانی پنداری خون آشام ها رو تشديد میکنه، همین موضوع رفتارهای غیر اجتماعی شون رو بیشتر و بیشتر می کنه.

توانایی یک خون آشام احساسی، برای اینکه رفتار های نامناسب و غير اجتماعیش رو در ذهن خودش، کاملا منطقی تفسیر بکنه، واقعا فوق العادس. یک خون آشام، حتی از اینکه ویژگی های منفیش رو روی دیگران فرافکنی بکنه هم فراتر میره.

بذارید با یه مثال توضیح بدم. مثلا یه خون آشام اینجوری استدلال می کنه: رئیسم من رو اخراج کرد چون یه آدم عوضیه.

نه اینکه: رئیسم من رو اخراج کرد چون همیشه زیراب همه رو میزنم و هرگز کار خودمو درست انجام نمی‌دادم!

فقط و فقط یک نوع از افراد هستن که حاضر میشن به خون آشام های احساسی نزدیک بشن و اونها سایر افرادی هستن که از کمبود عزت نفس رنج میبرن. اونها یا انقدر به خودشون بی توجه هستن که متوجه تاثیرات منفی که یک خون آشام میتونه روشون بذاره نیستن، یا خودشون هم خون آشام احساسی هستن و تشنه نمایش و توجه و قربانی نمایی های بی پایان. این رو در روابط احساسی به وضوح میبینیم، افرادی که به هم شبیه هستن هم رو جذب میکنن و اینکه میگن، دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید، کاملا درسته.

3. عدم وجود خودآگاهی

ممکنه با خودتون فکر کنید که یک خون آشام احساسی، در نهایت متوجه الگوی تکراری که در تمام روابطش پیش میاد میشه رفتار مشخصی، واکنش مشخصی رو به دنبال داره، این واکنش ها خوشایند نیستن، پس شاید بهتر باشه باورها و رفتارهامون رو دوباره بررسی کنیم، اینکه تنها مورد ثابت در تمامی روابط شما، خودتون هستید و اگر تمامی روابط تون به نوعی مزخرفن، شاید بهتر باشه با تنها چیزی شروع کنید که بین همه این روابط مشترکه: خودتون!

این نتیجه گیری با اینکه خیلی خیلی واضح به نظر میرسه، به ندرت برای یک خون آشام احساسی اتفاق می افته. اونها این توانایی رو ندارن که با خودشون صادق باشن و مسئولیت زندگیشون رو بپذیرن. از نظر روانی، اونها به یک راه فرار احتیاج دارن.

خون آشام های احساسی همیشه انقدر روی محیط خارجی متمرکز بودن که هرگز موفق نشدن این توانایی رو در خودشون پرورش بدن که افکار و احساسات درونیشون رو تحلیل کنن یا قابلیت های خودشون رو زیر سوال ببرن.

خون آشام های احساسی معمولا از اینکه تنها باشن متنفرن! و اصولا حتى اگر تناقض یا کشمکشی وجود نداشته باشه، اونها قطعا یک مشکلی رو ایجاد میکنن، دلیلش اینه که اونها نیاز دارن حواسشون رو از خودشون پرت کنن و این عدم خود آگاهی، بازی سرزنش دیگران رو ادامه میده و این بازی سرزنش دیگران، باعث میشه همینطور به دنبال تأیید و توجه دیگران بمونن و این به دنبال تأیید دیگران بودن، باعث میشه عدم خود آگاهی، هرگز به پایان نرسه: یک سیکل باطل تمام عیار. حالا چه طوری میشه این سیکل باطل لعنتی رو از کار انداخت؟!

درمان خون آشام احساسی چیست؟

یک فرد دوست داشتنی، در محیطی دوست داشتنی زندگی میکنه، یک فرد خشمگین در جهانی خشمگین و پر از خصومت زندگی میکنه، هر کسی که شما ملاقات میکنید، آینه خودتونه. این جمله رو Ken Keyes Jr نویسنده مشهور آمریکایی گفته، یه بار دیگه بخونیمش: یک فرد دوست داشتنی، در محیطی دوست داشتنی زندگی میکنه، یک فرد خشمگین در جهانی خشمگین و پر از خصومت زندگی میکنه، هر کسی که شما ملاقات میکنید، آینه خودتونه!

یه بار دیگه: یک فرد دوست داشتنی، در محیطی دوست داشتنی زندگی میکنه، یک فرد خشمگین در جهانی خشمگین و پر از خصومت زندگی میکنه، هر کسی که شما ملاقات میکنید، آینه خودتونه!

اگه با خودتون فکر میکنید که ای وای! من یه خون آشام احساسیم لطفا آرامش تون رو حفظ کنید. ادامه مطلب رو با دقت بیشتری بخونید.

قدم اول

به جای اینکه یکسره به مسائلی فکر کنید که کنترل اونها دست شما نیست، شروع کنید به توجه کردن به مسائلی که میتونید روی اونها کنترل داشته باشید. شما نمی تونید کنترل کنید که رئیس تون آدم خوبی باشه یا نه، یا اینکه دخترها، سطحی باشن یا نه، یا اینکه همکارتون علایق مشترکی با شما داشته باشه یا نه؛ به همین دلیل، اینها اصلا نباید اهمیتی داشته باشه و شما فورا باید نگران بودن در مورد این مسائل و مسئول دونستن اونها بابت مشکلات خودتون رو، پایان بدید. از خودتون بپرسید، چه چیزی رو میتونید کنترل کنید؟ شما میتونید رفتار و عملکرد خودتون در محیط کارتون رو تغییر بدید. از همینجا شروع کنید، خلاقيت تون رو بالا ببرید و بازده بیشتری در محیط کار داشته باشید.

شما می تونید سبک لباس پوشیدنتون رو وقتی به خارج از خونه میرید، کنترل کنید. خوشتیپ و تمیز و آراسته باشید و اگر بخاطر یک مورد بیرونی، شکست میخورید، بهش بی توجهی کنید. مهم نیست، فقط و فقط، روی چیزی که تحت کنترل خودتونه، متمرکز بشید.

قدم دوم

قدردانی نسبت به چیزهایی که همین الان در اختیار دارید رو تمرین کنید. احتمالا، صرف نظر از اینکه تا چه حد اوضاع در حال حاضر برای شما، خرابه، میتونسته خیلی خیلی بدتر هم باشه. شما میتونستید شرایط خیلی بدی یا بدتری داشته باشید. هر روز صبح که بیدار میشید، توی آینه نگاه کنید و یک مورد رو که بابتش شکرگزار هستید رو عنوان کنید و واقعا احساسش کنید. سعی کنید فقط یک جمله توخالی نباشه، احساس قدردانی و شکرگزاری رو عمیقا درون خودتون به وجود بیارید.

قدم سوم

احساس قدردانیتون رو نسبت به دیگران، از خودتون بروز بدید. کم کم شروع کنید و رفتار های مهربونانه، نسبت به نزدیکانتون نشون بدید. شاید الان اخم کردید، اما شما همون چیزی رو دریافت می کنید، که به دیگران تقدیم میکنید. اون تأیید و توجهی که همیشه به دنبالش بودید و هستید، فقط در صورتی به سمت شما میاد، که شما هم این احساس روبه دیگران بدید.

به عنوان آزمایش، طی یک هفته هر روز، این چالش رو برای خودتون ایجاد کنید که یکی از این کارهارو انجام بديد: از یک نفر تعریف کنید، از یک نفری که به شما نزدیکه تشکر کنید، یا به یک نفر هدیه بدید. مثال های ساده: فلانی، چقدر لباست قشنگه! مامان، میدونم ما معمولا با هم کنار نمیایم، ولی بخاطر همه کارایی که برام کردی ازت ممنونم. فلانی، امروز صبح قهوه های کافه فلان تخفیف داشت، برای تو هم گرفتم. شاید این کارها به نظرتون لوس باشه، ولی ضرر نداره که یه بار امتحانشون کنید و نکته خیلی خیلی مهم، اینکه هیچ توقعی در مقابل این رفتارها نداشته باشید.

مثلا سه روز بعد نريد يقه فلانی رو بگیرید که چرا اون برای شما چیزی نخریده، ای وای همه از من متنفرن!!!
واقعا، هرچقدر هم که وسوسه شدید، خودتون رو کنترل کنید و این جور بازخوردها رو به هیچ وجه از خودتون بروز ندید.
این سه قدم، سیکل باطل بازخوردی، نسبت به خون آشام ها رو از بین میبره. تمرکز روی مسائلی که تحت کنترل شماست، بهتون کمک میکنه کم کم مسئولیت اتفاقاتی که براتون رخ میدن رو بپذیرید.

تمرین شکرگزاری، شما رو وادار میکنه از توهم قربانی پنداری و سرزنش دیگران و دنبال تایید بودن بیرون بیاید. نشون دادن قدردانی نسبت به دیگران، تایید حقیقی اونها رو به جای توجه مصنوعی، برانگیخته میکنه و صد البته که تمرین این سه قدم به طور آگاهانه، کم کم میزان خودآگاهی شما رو نسبت به عملکرد و احساساتتون افزایش میده.
شاید دارید با خودتون میگید: وای، بعضی ها واقعا هیچ خبر ندارن که اوضاعشون چقدر خرابه ها! چه مطالب خوبی بود ولی مشکلات من واقعی هستن. من واقعا مشکلاتی دارم که هیچ کنترلی روشون ندارم. هیچکس من رو نمیفهمه یا اگه این میاد تو ذهنتون که خب من فهمیدم یه خون آشام احساسی ام ولی پس با این اوصاف باید بمیرم؟ يعني ما آدم نیستیم؟!!! اگر شما در هر نقطه ای از این مطالب، این جملات رو گفتید، خبر بدی براتون دارم، شما هم یکی از این خون آشام های احساسی تشریف دارید و احتمالا بهتره برگردید و دوباره مطلب رو از اول مطالعه کنید.